ارزیابی منشا یابی منابع تغذیه کننده آب سفره زیرزمینی و تعیین دوره های تر و خشکسالی با ردیاب های پرتوزا (مطالعه موردی دشت هشتگرد) حسین سعادتی، فرود شریفی، محمد مهدوی، حسن احمدی، محسن محسنی ساروی، ارزیابی منشا یابی منابع تغذیه کننده آب سفره زیرزمینی و تعیین دوره های تر و خشکسالی با ردیاب های پرتوزا (مطالعه موردی دشت هشتگرد)، مجله مرتع و آبخیزداری دانشگاه تهران، دوره 62، شماره 1. چکیده مقاله: در این پژوهش با ارزیابی و تحلیل دادهها و اندازهگیری ردیابهای پرتوزا، منشاء منابع آب تغذیه کننده سفرههای زیرزمینی در مناطق مختلف، تعیین سهم تغذیه متمرکز و انتشاری، تفسیر نیمرخ پرتوزاهای پایدار آب در محیط غیراشباع به منظور تعیین دورههای تر و خشکسالی در دشت هشتگرد بررسی شد. نتایج بررسی نشان میدهد که به منظور بهرهگیری مناسب از ردیابهای پرتوزای پایدار آب در منابع مختلف در آغاز بایستی ارتباط دو پرتوزا اکسیژن 18 و دوتریوم تحلیل شود. ارتباط بین این دو پرتوزا دارای همبستگی مناسب (9/( R2= 0و شیب خط 76/7 بود که به تقریب همانند شیب خط GMWL که معادل 8 است، میباشد. بر پایه نتایج این پژوهش، رودخانههای منطقه به دو دسته تقسیم شدند. در نمونههای دسته اول به دلیل هرزآب کم و نفوذ مناسب به طورعمده از منابع آبهای زیرقشری تغذیه شدهاند. در نمونههای دسته دوم به دلیل نبود امکان نفوذ، رودخانه از آب جاری شده بر روی دامنه تغذیه میشود. منابع آبهای زیرزمینی در دشت هشتگرد را میتوان با توجه به تحلیل عامل های آماری به سه گروه تقسیم کرد. گروه اول، نمونههایی که دارای میزان اکسیژن 18 و دوتریم همانند بارش که به طورعمده در غرب دشت هشتگرد (در حوالی شهر نظرآباد و شهر جدید هشتگرد) و شمال شرق دشت (برغان و کردان) بودند که نشان دهنده تغذیه از راه ورودی آّب زیرزمینی و انتشاری میباشد. گروه دوم نمونههایی، که دارای میزان مبای از پرتوزاهای پایدار را داشتند. تغذیه آنها با ترکیبی مبا از آبهای سطحی و زیرزمینی است. این نمونهها در بخش شمال مرکزی و مرکز دشت هشتگرد قرار داشتند. گروه سوم، نمونههایی که در بخش جنوب شرقی، جنوب غربی دشت هشتگرد قرار دارد که به طورعمده از راه آبهای سطحی تغذیه می شوند. با توجه به گروهبندیهای بالا مشخص میشود که تغذیه دشت هشتگرد دارای دو شکل عمده تغذیه متمرکز از راه آبهای ورودی زیرزمینی و سطحی (بخش شرق و غرب دشت) و تغذیه انتشاری از راه بارش (بخش مرکز و جنوب دشت) بر روی سطح دشت میباشد. بنا به بررسیهای آماری مشخص شد که 77درصد تغذیهی سفرههای زیرزمینی از راه آبهای ورودی متمرکز سطحی و زیرزمینی و 23 درصد تغذیه به وسیله آب حاصل از بارش انجام میگیرد. در ارزیابی تغییر پرتوزاهای پایدار در نیمرخهای عمقی دشت هشتگرد دورههای خشک سالی در سنوات گذشته با افزایش پرتوزاها نمایان گشته است.
سخنان کوتاه بینانه و کودکانه درباره ساوجبلاغ
حسین سهیلی نیا
اشاره: نویسنده شناخته شده وبلاگ جعلی «خور، سرزمین خورشید» http://maryamfa.blogfa.com/ در 20 اسفند 1390 طی یادداشتی کوتاه، منتقدان خود یعنی ساوجبلاغی ها را «بی هویت های زبان پرست» و «لائیک» نامیده و متاسفانه بار دیگر به بی ادبی های خود ادامه داده است. در نوشته زیر، آقای حسین سهیلی نیا - از فعالان سایبری شهرستان ساوجبلاغ - به ادعاهای وی پاسخ داده است.
* * * * *
نویسنده وبلاگ جعلی «خور، سرزمین خورشید»! با سلام.
ابتدا شما و خودم را توصیه به تقوای الهی می کنم که تنها راه نجات انسان از تاریکی های فکر و رسیدن به نور فهم است. همچنین شما را به کاوش و جست و جو در لغت نامه های مرجع توصیه می کنم تا از این پس هر وقت ککتان گزید، شروع به نوشتن مطالبی بی پایه و اساس در خصوص نام و اصالت شهرستان ساوجبلاغ ننمایید. در ضمن اگر قرار به اظهارنظر در مورد عنوانی خاص است، دیگر چرا بی نام و نشان، به قول معروف: چرا مخفیانه، چقدر بی خردانه!!!! شما حتی ابتدایی ترین راه و روش نگارش را نمی دانید!!!! اصلا" شما معنا و مفهوم واژه لائیک، را می دانید؟!!! بعید می دانم. اما در ادامه می خوانیم: «...واژه ساوجبلاغ (سویوق بولاغ/ چشمه آب سرد) که واژهای ترکی است... {کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مهر 1383 شماره84 ، پایگاه مجلات تخصصی نور}.
نظرات سرکار علّیه آنچنان که معلوم و مرقوم است، بسیار کوتاه بینانه و کودکانه از روی عداوت و کینه ای خاص است. شاید برگرفته از آن اندیشه پوشالی «مکتب ایرانی» است. الله اعلم!!! خدا می داند در این مدت کوتاه و پس از انتشار همین دو کلمه «مکتب ایرانی» چه هزینه ها که ندادیم. آن پیر سفر کرده، دلسوز قرآن و اسلام امام خمینی (ره) فرمودند: «ملیت ما اسلام است.» پس دیگر لزومی ندارد که گفته های احزابِ دوران انقلاب اسلامی همچون سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و... را دیگر بار بشنویم آن هم بسیار زشت، بد و سخیفانه... این گفت و گوها را زمان انقلاب انجام داده ایم... خون های زیادی را برای این انقلاب داده ایم. در پایان اظهار تاسف و ناخرسندی شدید خود را از انتشار اکاذیبی متوهمانه و توهین آمیز در خصوص مردم محترم این شهرستان، اصالت و کیان ایشان ابراز می دارم و امیدوارم مسئولان با جدیت تمام پیگیری نمایند. حسین سهیلی نیا، 21/12/1390.
هویت واقعی وبلاگ هتاک و وحدت شکن آشکار شد
با هوشیاری و کوشش یکی از فرزندان غیور شهرستان ساوجبلاغ، هویت واقعی نویسنده وبلاگ «خور، سرزمین خورشید» http://maryamfa.blogfa.com/ که با نام زنانه و مستعار «مریم فلاح نژاد» و با سو استفاده از نام روستای خور، فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی شهرستان ساوجبلاغ را مورد تمسخر و توهین قرار داده بود، آشکار شد. نویسنده این وبلاگ هتاک همان «آقای محبوبی» نویسنده وبلاگ «آردهه» به نشانی http://ardehe.blogfa.com/ است. آقای محبوبی متاسفانه چند سالی است که با تاثیرپذیری از «باستان گرایی رادیکال» و «شونیسم آریایی» مبادرت به توهین و ترویج سخنان تفرقه انگیز و نژادی در محافل فرهنگی و آموزشی شهرستان ساوجبلاغ می نماید. جهت آشنایی بیشتر با این فرد هتاک و فرهنگ ناشناس رجوع کنید به مطالب زیر که پیش از این در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شده است. یادآوری می شود آقای «م» مورد اشاره در مطالب زیرین، متاسفانه همان آقای «محبوبی» از اهالی روستای آردهه از توابع شهرستان ساوجبلاغ است! گمان می کنم که همه چیز برای برخورد قانونی با ایشان به جهت هتک حرمت فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی نجیب شهرستان ساوجبلاغ فراهم است. یا علی مدد.
بخش اول http://128askari.parsiblog.com/Posts/303
بخش دوم http://128askari.parsiblog.com/Posts/302
نامه محمود نجفی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی
نژاد آریایی ساخته و پرداخته ذهن فردی جاهل به نام «هیتلر» است
بازتاب مطالب توهین آمیز وبلاگ «خور، سرزمین خورشید» به نشانی http://maryamfa.blogfa.com نسبت به فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی شهرستان ساوجبلاغ، همچنان ادامه دارد. نوشته زیر، متن کامل نامه آقای محمود نجفی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی در 20 اسفند 1390 است. ایشان دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی و مدرس دانشگاه علمی و کاربردی صنعت سیمان و دانشگاه غیرانتفاعی آبا است که دستی در مطالعات تاریخی و زبان و ادبیات ترکی دارد. این وبلاگ همچنان از ابراز نظر دیگران حتی نویسنده وبلاگ هتاک «خور، سرزمین خورشید» مشتاقانه استقبال می کند.
* * * * *
گرامی ترین شما نزد خداوند، باتقوا ترین شما است (قرآن حکیم).
برادر گرامی و ارجمند آقای حسین عسگری؛ به هنگام مطالعه وبلاگ جناب عالی متوجه توهین و بی ادبی به زبان مادری خود توسط فردی بی هویت گشتم که فکر و ذهن مرا مشغول خود ساخت. از این متن توهین آمیز، بوی «ملی گرایی» به مشام می رسد که دنباله همان «مکتب ایرانی» می باشد نه «مکتب اسلامی». به نظر می رسد نویسنده چنین وبلاگی دچار حقارت و سرخوردگی می باشد تا واقع بینی و عقل گرایی، زیرا:
1. علیرغم تلاش این نویسنده بر استفاده از کلمات فارسی، در چند سطر نوشته وی بیش از سی و هفت بار از کلمات عربی استفاده شده است. 2. ساوجبلاغ برگرفته از کلمه ترکی (سویوق بولاق یا همان ساووق بولاق) است و از لحاظ ساختار لغوی برگرفته از کلمات ساوه (شهری در جنوب این شهرستان واقع در استان مرکزی است که نام یکی از پهلوانان باستانی فرهنگ ترکی است) جَ (به اندازه ی) بولاق (چشمه) یعنی به اندازه ساوه چشمه دارد. در حالی که نویسنده کج فهم و بی سواد آن وبلاگ، گرفتار توهمات جاهلانه خود می باشد و یا خود را به حماقت زده و از روی نادانی اظهار نموده که ساوجبلاغ معنای بدی دارد و باید عوض شود در حالی که در کتب کهن نام این محل ساوجبلاغ است و حدود آن از کرخ (کرج) تا قشلاق واقع در استان قزوین می باشد. در واقع استان البرز همان دشت ساوجبلاغ است. 3. در جدیدترین مطالعات علمی به عمل آمده، دانشمندان پی به این موضوع برده اند که: اولا" اعتقاد به وجود نژاد آریایی توهمی بیش نیست که ساخته و پرداخته ذهن فردی جاهل به نام «هیتلر» است. ثانیاً نژاد مردمانی که در سرزمین ایران زندگی می کنند برگرفته از نژادها و اقوام مختلف است. ثالثا" پرواضح است که زبان و گویش مردم «شهرک خور» ترکی می باشد. 4. اگر نویسنده بی سواد این متن توهین آمیز می دانست که مادر حضرت صاحب الزمان (عج) از شهر قسطنطنیه (استانبول) و ترک زبان می باشد، شاید اجازه توهین به خود نمی داد. نمی دانم شاید چنین فردی معتقد به مهدویت نباشد و گرفتار مکتب ایرانی خود باشد. باتوجه به بی احترامی صورت گرفته به زبانی که سومین زبان زنده دنیا از لحاظ گویشگر (بیش از 800 میلیون گویشگر) و غنای ادبی است. پیشنهاد اینجانب ارایه شکایت به مراجع ذی صلاح قضایی و نظارتی شهرستان ساوجبلاغ است تا از این پس جلوی چنین بی احترامی هایی گرفته شود. با تشکر، محمود نجفی، 20 اسفند .1390
کندوکاوی در مفهوم سرمایه اجتماعی و کاربرد آن
برای نخستین بار در سال 1385 نام دکتر سعید معدنی - از چهره های علمی و فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ – را شنیدم و در همان سال مقاله ای از ایشان با عنوان «شهادت در ایران باستان و ادیان مسیحیت و یهودی» را در کتاب مجموعه مقالات ایثار و شهادت خواندم. دکتر معدنی متولد شهرک هیو از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوجبلاغ و دارای دکتری جامعه شناسی است. ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی می باشد. در ادامه مطلب، دیدگاه ایشان درباره «مفهوم و کاربرد سرمایه اجتماعی» را بخوانید.
آقای دادستان لطفا با این وبلاگ بدشگون برخورد نمایید! در وبگردی هایم به طور اتفاقی در روز شنبه 13 اسفند 1390 وبلاگی دیدم با عنوان «خور، سرزمین خورشید» به مدیریت «مریم فلاح نژاد» http://maryamfa.blogfa.com در نگاه اول، خوشحال شدم که وبلاگی برای روستای خور راه اندازی شده اما این خوشحالی دیری نپایید. متاسفانه فضای وبلاگ مورد اشاره، بوی تعفن بیماری «راسیسم» و «شونیسم» می دهد و در یک روز پس از انتخابات مجلس نهم، با قلمی ناشیانه و نگاهی کودکانه، وحدت ملی ایرانیان به ویژه هویت تاریخی و فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ را نشانه رفته است. ادعاهای خنده آور نویسنده ناشناس این وبلاگ جعلی به این شرح است: 1. تغییر نام رسمی شهرستان «ساوجبلاغ» به شهرستان «هشتگرد»! جالب توجه است که به طرز عجیبی از سوی فردی ناشناس در روز 13 اسفند 1390 عنوان رسمی شهرستان ساوجبلاغ در مقاله «ویکی پدیا، دانشنامه آزاد» به هشتگرد تغییر می یابد. به نظر می رسد که بین راه اندازی این وبلاگ وحدت شکن و تغییرات مقاله ویکی پدیا ارتباطاتی وجود داشته باشد. 2. تحریف تلفظ و معنی واژه «ساوجبلاغ» که موجب آزردگی ساوجبلاغی های غیرتمند شده است. نویسنده هتاک، بی شرمانه نام شهرستان ساوجبلاغ - که صورت ساییده شده ترکیب معنادار «سویوق بولاق» یعنی «چشمه های سرد» است - را «یک نام زشت مغولی» و همسان با واژه «الاغ» می داند! عجیب تر آنکه ایشان متوهمانه تغییر نام شهرستان ساوجبلاغ را یک «ضرورت ملی» می پندارد و وقیحانه پرسشی بیهوده طرح می کند که «آیا زشت تر از ساوجبلاغ نامی است؟» و کودکانه پاسخ می دهد: «البته که نیست»!؟ امان از بی خردی، تعصب و بی اصالتی نویسنده این جملات که خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف بدخواهان ایران اسلامی قلم می زند. گمان می کردم که وی فقط «ترک ستیز» است اما در آن وبلاگ، مطالبی آمده که نشان می دهد که این خانم بی فضیلت و هتاک، اعتقادی به «هویت اسلامی» هم ندارد. او در معرفی زادگاه خود - یعنی روستای خور - می نویسد: «این روستا از باختر به روستای تازی آباد منتهی می شود.» منظور او از «تازی آباد» همان روستای «عرب آباد کوه» است! وی در ادامه نوشته خود، اهالی روستای خور را «فارس و آریایی» معرفی می کند که به زبان فارسی سخن می گویند. این در حالی است که حتی کودکان بازیگوش ساوجبلاغی هم می دانند که همه خوری ها - بدون استثناء - ترک زبان هستند و با گویش «ترکی ساوجبلاغی» سخن می گویند. متاسفانه نویسنده وبلاگ، هتاکی را به اوج می رساند و زبان «ترکی» را زبانی «بدشگون» معرفی می کند! با توجه به اینکه ادعاهای این وبلاگ نانجیب، بی ادبانه و عاری از هرگونه منطق و پژوهش است، می طلبد که دادستان محترم شهرستان ساوجبلاغ به عنوان مدعی العموم، با این وبلاگ برخورد قضایی کند و با عصای قانون و عدالت، ایشان را تادیب نماید. بنده هم به سهم خود، نویسنده آن وبلاگ و خوانندگان این وبلاگ را ارجاع می دهم به مطلب «راسیسم، آزمایش ژنتیک و تغییر نام مغولی ساوجبلاغ!» که پیش از این در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شده است.
میرزا ابوتراب شهیدی برغانی:
اگر مقصود حفظ شرع بود نمی گفتند، که مشروطه محبوب ماست
در اوج کشمکش درونی جبهه مشروطه، در سال 1326 قمری محمدعلی شاه قاجار که خود کینه ای عمیق از مشروطه خواهان داشت و برای برانداختن اساس مشروطیت نونهاد به صف مشروطه خواهان پیوسته بود، با بمباران مجلس و دستگیری و اعدام و تبعید آزادی خواهان، اساس مشروطیت را برانداخت و بار دیگر استبداد حاکم شد. در این دوران، که فریاد مشروطه طلبان خاموش شده بود، مشروعه خواهان ضد مشروطه مجال یافتند که با تمامی امکانات، از جمله حمایت مادی و معنوی محمد علی شاه به ستیزه علیه فکر مشروطه طلبی برخیزند. در این دوره سیزده ماهه، مقالات و کتاب های بسیاری نوشته و انتشار یافت که یکسره به بی اعتبار کردن نظری و عملی مشروطیت پرداختند. از جمله کتابی با عنوان «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» نوشته شد که در آن مبانی مشروطه، ضد شرعی و کفر و الحاد و مجلس شورا دارالکفر دانسته شده بود و اشکالات فقهی و شرعی متعددی بر مشروطیت وارد آمده بود. هر چند نویسنده آن یکی از روحانیان نامدار ساوجبلاغی به نام آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی (م 1335ق) نوه شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث بود. اما تا همین چند سال پیش شهرت یافت که آن را شیخ الله نوری (م 1327ق) که رهبر روحانی مشروطه خواهان ایران شمرده می شد، نوشته است.
پس از اوج گیری تلاش های مخالفان مشروطه در ایران، میرزا محمدحسین غروی نایینی (م 1355ق) که در عراق بود و از تعرض مصون، تقریبا"ده ماه پس از الغای مشروطیت، کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» را در دفاع از مشروطیت ایران نگاشت و در آن کوشید مبانی و اصول مشروطه و نظام پارلمانی و دموکراسی را از مبانی اعتقادی با استفاده از قواعد فقهی استخراج کند و اسلامیت آن اصول را اثبات نماید. هر چند در کتاب نامی از کسی برده نشده اما اشارات نایینی و شبهاتی که مطرح می کند و عمده آنها در کتاب تذکره الغافل آمده است، نشان می دهد که انگیزه اصلی مولف پاسخگویی به اشکالات آن کتاب است. در ادامه مطلب، فرازهایی از کتاب «تذکره الغافل» را بخوانید:
«یونان پیش از متفکران» به روایت استاد ملاصالحی
فرصتی به دست آمد که در روز سوم اسفند 1390 برای شنیدن سخنرانی علمی استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی - از مفاخر فرهنگی شهرستان های ساوجبلاغ و طالقان - به بنیاد حکمت اسلامی صدرا رفتم. عنوان آن نشست علمی «سیر تفکر فلسفی در ایران و یونان باستان» بود که در قالب چهاردهمین همایش تاریخ فلسفه برگزار شد. وب سایت بنیاد حکمت اسلامی صدرا آن همایش را به شرح زیر گزارش کرده است:
«چهاردهمین گردهمایی علمی - فلسفی طرح تدوین تاریخ فلسفه تحت عنوان «سیر تفکر فلسفی در ایران و یونان باستان» در سالن صدرالمتألهین بنیاد حکمت اسلامی صدرا و به همت گروه تاریخ فلسفه و با حضور استادان و پژوهشگران برجسته این حوزه و رئیس انجمن تاریخ فلسفه و بنیاد حکمت اسلامی صدرا، حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای برگزار گردید.پس از قرائت آیاتی چند از کلام الله مجید آقای دکتر حسین کلباسی با اعلام برنامه سخنرانی ها و معرفی سخنرانان، گزارشی از کارهای علمی انجام شده به همت مرکز تدوین تاریخ فلسفه و برنامه های آتی این مرکز ارایه کرد. دکتر حسین کلباسی عضو هیأت رئیسه انجمن علمی تاریخ فلسفه اظهار کرد که بیش از نیم دهه است که مرکز تدوین تاریخ فلسفه به منظور در انداختن طرحی نو در تدوین تاریخ فلسفه و حکمت تشکیل شده است و هدف از آن نشان دادن سهم مشرق زمین به ویژه سهم تفکر ایرانی در تاریخ تفکر و تمدن جهانی است. وی در پایان اظهار داشت هدف از این نشست ها، تعاطی و داد و ستد فکری صاحب نظران و گشودن افق های تازه و فضای گفت و گوی علمی در این حوزه است.در این گردهمایی تخصصی سه تن از پژوهشگران حوزه فلسفه ایران و یونان باستان به سخنرانی پرداختند که به ترتیب عبارت بودند از: دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ دکتر سعید بینا مطلق؛ دکتر احمد پاکتچی.
نخستین سخنران این گردهمایی دکتر حکمت الله ملاصالحی، استاد دانشگاه های تهران و آتن، به ایراد سخنرانی تحت عنوان «یونان پیش از متفکران» پرداخت. دکتر ملاصالحی پس از مقدمه ای به بیان تفاوت اسطوره و وحی یا اسطوره و لوگوس اشاره و اظهار کرد: «اسطوره سرشت آیینی دارد و با آیین ها در هم تنیده است. اسطوره شاعرانه است و خصلت شعری دارد. شعر با اسطوره هم سرشت است. همچنین اسطوره سرشت روایی دارد و روایت حوادث گذشته است. خیال و واقعیت در اسطوره به هم برمی خورند و مرزهای واقعیت و خیال نامشخص اند. همچنین در تفکر اسطوره ای مرزهای «وجود» و «موجود» نامشخص اند.»دکتر ملاصالحی در ادامه سخنان خود اظهار داشت: «سرآغاز تفکر فلسفی در یونان آناکسیماندر است که می گوید: «بی نهایت یگانه است نه آغاز و نه انجامی دارد». دراینجا لوگوس وجود را از موجود جدا می کند.» در پایان استاد دانشگاه تهران گفت: «در تاریخ وحیانی و عقلانی وجود از موجود جدا می شود و اینکه اسطوره زدایی در ایران، الهی و و حیانی است و در یونان عقلانی و مبتنی بر لوگوس.» دکتر ملاصالحی در جمع بندی نهایی سخنی را از دموکریتوس به زبان یونانی نقل کرد که نمودار اندیشه های فیلسوفان پیشاسقراطی است: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
پس از برگزاری سخنرانی ها، مباحث مذکور به نقد و مباحثه گذاشته شد و صاحب نظران و متخصصان دیگر نیز به اظهار نظر علمی پرداختند. رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا نیز در پایان بحث و گفت و گوی استادان و حاضران، ضمن جمع بندی سخنان استادان و متخصصان و بیان نقاط ضعف و قوت آنها و بیان رهنمودهایی در این زمینه، فضای نقد و گفت و گو در حوزه پژوهش های ایران و یونان باستان را مایه نشاط و پیشرفت فکری و علمی برشمردند. این گردهمایی در ساعت 7 بعدازظهر و پس از پرسش و پاسخ میهمانان مدعو و سخنرانان به کار خود پایان داد.
اسرار «تپه ینگی امام» ساوجبلاغ آشکار می شود
تپه تاریخی ینگی امام ساوجبلاغ بعد از گذشت سه سال از آخرین کاوشها، با فرا رسیدن سال جدید بار دیگر زیر دست باستان شناسان میرود. باستانشناسان امیدوارند که در این فصل بتوانند، اسراری که قرن ها در دل این تپه تاریخی دفن شده را فاش کنند. تپه ینگی امام به همراه کاروانسرا و امامزاده مجاور آن، مجموعه کم نظیری برای جلب توریست به وجود آورده است. تپه ینگی امام سرانجام بعد از سه سال با پیگیری های باستان شناسان ساوجبلاغ، مجوز کاوش در سال جدید را گرفت. این کاوشها قرار است روی لایههای زیرین قلعه بالای این تپه انجام شود.
«ولیالله دهقان سانیچ» سرپرست هیات کاوش تپه ینگی امام، با بیان اینکه به زودی این کاوشها آغاز میشود، میگوید: «کاوش هایی که قرار است در سال جدید روی تپه ینگی امام انجام شود، نفوذ به لایههای زیرین این محوطه تاریخی است. برای اینکه هنوز مشخص نیست که این تپه چه قدمتی دارد و تا چه دورانی از آن استفاده میشده است.» اسناد و مدارک نشان میدهد که کاروانسرا، تپه تاریخی و بنای امامزاده ینگی امام از جمله آخرین بازماندههای روستای تاریخی ینگی امام محسوب میشود. گفته میشود این روستایی تاریخی به علت ورود یکی از نوادگان امام موسی کاظم و شهادت ایشان در این مکان، ینگی امام نامیده شده است و معلوم نیست پیش از آن این روستا چه نامی داشته و مردمان آن در چه شرایطی می زیستند. باستان شناسان امیدوارند که با انجام کاوش های جدید، پرده از اسرار زندگی مردم روستای ینگی امام برداشته شود.
دهقان سانیچ که سالهاست برای ساماندهی ساوجبلاغ و نجات آثار تاریخی آن تلاش کرده، معتقد است که این کاوش ها و حفاریهای علمی، تنها راه رسیدن به چگونگی زندگی مردم در سالهای بسیار دور در ساوجبلاغ است. کاروانسرای ینگی امام، که در کنار این محوطه تاریخی قرار دارد، یکی از بزرگ ترین اثر تاریخی به جامانده از عصر صفوی به شمار میرود. این دو بنا در کنار هم سند زنده ای از دیرینگی تمدن در کنار دروازه ورودی شهر هشتگرد است. این مجموعه، نخستین مکانهای بازدید گردشگران و توریست های خارجی در ساوجبلاغ محسوب می شوند.در ساوجبلاغ ، بناها و آثار تاریخی بسیاری وجود داشت که اکنون بسیاری از آنها مانند حمام تاریخی ینگی امام کاملاً نابود و زیر ساخت وسازهای جدید، مدفون شده اند. آثار باقیمانده نیز آخرین روزهای استواری خود را سپری می کنند و به دلیل وضعیت نامناسب، فضای بسیار ناهمگونی را برای ورودی شهر ساوجبلاغ به وجود آورده اند. دهقان سانیچ امیدوار است که با انجام این کاوشها این مجموعه تاریخی بتواند همواره مورد نظارت کارشناسان میراث فرهنگی قرار گرفته و از نابودی تدریجی نجات پیدا کند. (به نقل از خبرگزاری میراث فرهنگی CHN).
چشم در راه بهاریم، چشم در راه...
امام خمینی (ره): امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه کنند در این امر، اهمال کنند، نروند و رأى ندهند، عینا" مسوولیت متوجه خود آنها است... مردم با اشخاص مورد اعتمادشان مشورت کنند، بعد به هر کس که خواستند رأى دهند.
همه باهم برای سربلندی ایران عزیز در انتخابات شرکت می کنیم.