سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

 

به مناسبت روز فرهنگی هشتگرد برگزار می شود:

آیین رونمایی از کتاب تاریخ هشتگرد

ناظر علمی: استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی

نویسنده: حسین عسکری

شنبه 18 آذر 1402، ساعت 15

شهر هشتگرد، مجتمع فرهنگی هنری 9 دی

 

_______________________________


 

کتاب تاریخ هشتگرد

ناظر علمی: استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی

نویسنده: حسین عسکری

تهران: انتشارات سفیر اردهال، زمستان 1402

860 صفحه

ویراستار: مجتبی مقدسی

تهیه، پردازش و انتخاب تصاویر: علی عسکری

حروف نگار و نمونه خوان: محبوبه اکبری

صفحه آرا و طراح متن: مریم صدیقی

طراح جلد: علی رضا مالکی

|این کتاب با حمایت شورای اسلامی شهر و شهرداری هشتگرد منتشر شده است|

 

_______________________________

 

 

به مناسبت گرامی داشت هفدهم آذر روز فرهنگی شهر هشتگرد 

 

دکتر حکمت اله ملاصالحی

استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایران شناسی

15 آذر 1402

 

همه روز ما، روز فرهنگ و فرهنگیست. انسان هستنده ای فرهنگیست و باشنده ای فرهنگ پذیر. پاس و بپادارنده مواریث فرهنگی و میراثدار فرهنگ و زیست اقلیم و عاَلم فرهنگی خویش. نحوه بودن و حضور انسان در جهان، نحوه بودن و حضوری فرهنگی است. فرهنگ، بسط و امتداد وجود و تحقّق وجودی انسان در جهان است. تاریخ بشر و حضور تاریخمند آدمی در جهان، با کشش ها و کنش ها و خیزش های سازنده و آفریننده و رفتارهای فرهنگی او، روی پوسته نازکِ سیاره زمین افتتاح می شود و افق می گشاید و به حرکت درمی آید. نخستین تشکّل های گروهی و همبستگی اجتماعی و مراحل تدریجی اجتماعی شدن بشر در پیش از تاریخ، علی القاعده می باید با کنش ها و رفتارهای فرهنگی او اتفاق افتاده و متحقق شده باشد. امرار معاش به شیوه شکار جانوران حیات وحش و طعمه خواری و چیدن و جمع کردن و خوردن گیاهان وحشی، میراث جغرافیای طبیعی و جانوران حیات وحش بود. آن میراث طبیعی و طبیعت شکار کردن و طعمه خواری، به تدریج و مرحله به مرحله سر از رفتارهای فرهنگی برکشید و در قاب و قامت فرهنگ و آیین و رفتارهای آیینی و نمادها و تصویرسازی های فرهنگی آشکار و بیان و بازنمایی شد. آنچه شکار بود و جامعه شکارگران اینک آشکار شده بود و سر از رفتارهای فرهنگی انسان برکشیده بود. به دیگر سخن، شکار، اینک فرهنگ شکار بود و در ادوار سپسین، آیین و آداب شکارگری.

فرهنگ، دیگر چونان کلونی مورچگان طبیعت نبود که از پیش، طبیعت، طراحی و مهندسی اش کرده باشد. از آن پس انسان با کشش ها و کنش های آزاد و خلاق خود هم فرهنگ را می آفرید هم در فرهنگ آفریده می شد. البته و صد البته در یک فرایند دیرینه و دیرپا و دیرآهنگ و در بستر خطاها و آزمون ها و آزمودن ها و تصحیح پی به پی خطاها و محاسبات راست و ناراستش. فرهنگ، ابژه بیرون از وجود انسان نیست. اصلاً فرهنگ، ابژه نیست. عین زندگی است. به مفهوم دقیق تر، نحوه بودن و آداب زندگی است. درهم تنیده با انسان بودن و نحوه حضور و برآمدن و ظهور انسان در جهان است. فروکاستن فرهنگ به مجموعه یا ملغمه ای از هنجارها و پاره ای از رفتارهای اخلاقی ستوده و ادب و آداب نیک، هرچند دلنشین اما بر قامت فرهنگ تنگ است و حیطه شمول و گستره فراگیر و جغرافیای پردامنه و پرچین شکن فرهنگ را محدود می کند و نادیده از کنارش می گذرد.

همه سپهرهای ادراکی ما در دستگاه شناختی بشری ما اعم از حس و عقل و علم و عمل و خیال و رویا و حافظه و شهود (اشراقات عمیق باطنی و معنوی) و در یک کلام همه تجربه های زیسته ما در فرهنگ و در پدید آمدن و برآمدن و بالیدن فرهنگ بر صحنه، حضور پویا و مشارکت همه سویه داشته اند و همچنان دارند. آشکارگی الوهیت، امر قدسی، امر ماورایی و آن سویی و متعال به مدد کیهانی از نمادها و استعاره ها و تمثیل ها و تصویرها در فرهنگ، بازنمایی و بیان شده اند. رفتارهای متناقض ما، غلط کاری ها و خطاکاری ها و کژروی ها و هذیان باوری ها و توهمات ذهنی و فکری ما خشم و خشونت و قهرورزی ها و شرارت های شیطانی و شیطنت های ما نیز همه بشری و فرهنگی اند و در جغرافیای پردامنه و پُر چین و شکن فرهنگ ما اتفاق افتاده اند و بیان و بازنموده شده اند. تاریخ های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی و اقتصادی و موارد مشابه دیگر همه وجهی و سویه ای از تاریخِ فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در معنای کلّی و کلان و جامع و فراگیر آن هستند.

   از منظر باستان شناختی نیز تمدن ساختار پر چین و شکن و شکل پیچیده تر و شهری شده فرهنگ است. نکته ای که باستان شناس فقید «گوردن چایلد» نیک آن را دریافته بود و با شاخصه های ملموس به مدد شواهد باستان شناختی تبیینش کرده بود و باستان شناسان نسل سپسین نیز آن را پذیرفتند و بسط و شرح و تفصیل بیشترش دادند. به دیگر سخن، فرهنگ و تمدن دو پدیده دو رویداد دو واقعیت دو معنای ذاتاً جدای از هم نیستند. تفکیک و تبیین مناسبت میانشان چونان ظرف و مظروف یا ماده و معنا و یا جسم و جان، تفکیک و تبیین نادرست و فرهنگ ناشناسانه است. مناسبت میان ساز و صدا، حنجره و آواز چنان که میان تن و جان آدمی‌ آن چنان به تعبیر صدرایی جوهریست و حرکتی جوهری دارند که افکندن هیچ فاصله و فراق میانشان را برنمی تابند. باری آذین بستن این یا آن ماه روزِ فرهنگ بر پیشانی این یا آن شهر و شهرستان و استان، کاری فرهنگی است و مهر تأیید دیگر بر اهمیت فرهنگ و حضور فرهنگی انسان در جهان است. شواهد و قرائن بسیار در دست است و به ما می گویند و متقاعدمان می کنند که بپذیریم هرجا و هرگاه مشارکت شهروندان را جمعی تر و گرم تر و صمیمی تر و با انگیزه تر و خلاق تر و با نشاط تر در گشودن گره کارها، در رفع و دفع موانع و مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی پیش رو، یافته ایم و دیده ایم و پذیرفته ایم؛ هم جامعه و جهانی پاک و پاکیزه و امن تر و ایمن تر داشته ایم هم میراثی پرمایه تر و غنی تر و کارنامه ای درخشان تر از خود برای نسل های سپسین بجای نهاده ایم.

ماه روزهای فرهنگ شهرهایمان را کلیشه ای، قالبی و قلابی و فرمایشی نبینیم و فرمایشی، بسته و منجمد و بی روح برگزار نکنیم. مردمی و مردم دارانه، زیر آسمان آبی شهرهایمان برگزارشان کنیم و بپا و پاس و گرامی شان بداریم. شهروندان شهرمان را به خودی و ناخودی شقه نکنیم. افراد جامعه نخود و لوبیا نیستند به خودی و ناخودی و نخودی تقسیمشان کنیم. هرچند‌ زمانه این نحوه نگاه به تمامت بسر نیامده است لیک باید کوشید که بسر آید و بسر شود. شهروندان شهر و شهرهایمان را با همه تنوع و رنگارنگی شان، پیکر واحد ببینیم و پیکر یکدیگر بشناسیم و بفهمیم و بپذیریم. ببینیم و بشناسیم و بفهمیم و بپذیریم هم اینان شهر ما و شهرهای جامعه و جهان بشری ما را پی افکنده و بنیاد نهاده و بپا کرده و بپا داشته و پدید آورده اند. ببینیم و بدانیم و بشناسیم و بفهمیم و بپذیریم بدون حضور و مشارکت پویا و سازنده و آفریننده یک به یکشان هیچگاه زیست اقلیم و عالَمی چونان فرهنگ یا جامعه و جهان بشری پدید نمی آمد. نقش و سهم و مشارکت همه شهروندان را در هر سطحی و در هر مقیاسی و برآمده از هر قوم و تیره و تباری از هر گروه سنی و جنسی و متخصص در هر حرفه و هنر و رشته و دانشی و با هر عقیده و اندیشه ای که وفاق و صلح و آشتی و همبستگی میان ما را تقویت کند و تنور جان ما را گرم دوستی و صمیمیت و محبت به یکدیگر کند و دامن اخلاق و ادب و اوصاف نیک اندیشی و نیک خواهی و نیکوکاری و نوع دوستی را در شهرهایمان و در محیط های زندگیمان بگستراند؛ جدّی بگیریم و جدّی ببینیم و جدّی بشناسیم و  عمیق و جدّی بفهمیم و بپذیریم.

فراموش نشود که انسان به ناگاه و خلق الساعه و در خلاء فرهنگی نشده است. مراحل فرهنگی شدن و فرهنگ پذیری و فرهنگ سازی انسان در فرایندهای متفاوت و دیرپا و دیرآهنگ، روی پوسته نازک سیاره زمین در زیست بوم های متفاوت و نه همیشه همزمان و ناهماهنگ اتفاق افتاده است. در ذیل تشکّل های گروهی هم اتفاق افتاده است نه فردی. ابتکارها و نوآوری ها و خلاقیت های فردی نیز در درون گروه و تشکّل های گروهی اتفاق افتاده اند و هماره در خدمت جمع و جامعه بوده اند. در بطن و در بستر همین فرایندهای دیرپا و دیرآهنگِ فرهنگی شدن و فرهنگ پذیری و اجتماعی شدن، هستنده ای ظهور می کند که به وجوه اشتراک و اوصاف اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و تاریخمند، می شناسیمش. هستنده ای که پیشاپیش تمام امکانات و شئون و استعداد فرهنگ پذیری و زیست اجتماعی و تاریخمندی در هستومندی یا موجودیت و وجودیت او، بالقوه رقم خورده و نهاده شده است.به بیان صریح و روشن، نوزاد انسان دیگر چونان جانوران حیات وحش چونان موران و زنبوران، چونان پروانگان و پرندگان چونان یوزینگان و بوزینگان به هنگام تولد در آغوش طبیعت و جغرافیای طبیعی افکنده نمی شود؛ چونان نوزاد انسان در آغوش فرهنگ و تاریخ، زاده می شود. فرهنگی هم، زاده می شود.

حُسن ختام سخن آن که مقارنت رسم نیکوی گرامی داشت هفدهم آذر ماه، «روز فرهنگی هشتگرد» را با آیین رونمایی «کتاب جامع تاریخ هشتگرد» که به قلم توانای مورخ دانای دیار ما و میهن ما آقای دکتر حسین عسکری به رشته تحریر درآمده است به فال نیک می گیریم و به یک به یک هشتگردیان تبریک می گوییم.

 


نوشته شده در  جمعه 102/9/17ساعت  3:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

محوطه باستانی نه هزارساله شهید آریوبرزن سلیمانی

 

اسماعیل آل احمد

نویسنده، مدرس حوزه علمیه و عضو حقیقی شورای فرهنگ عمومی شهرستان نظرآباد

 

بسمک اللهم یا رفیق

یاد ده ما را سخن های دقیق

پشت به تپه مرتفع اُزبکی ایستادم و از علی آقای عسکری، خواهش کردم تا عکسی حجله‌ای از من در آن لحظات بارانی عرفانی بگیرد برای روزی که ان‌شاءالله، با شهادت، عاقبت بخیر شوم. این خواسته ناگاه دوباره مرا به یاد پیشنهادی انداخت که چند سال است این و آن جا مطرح می‌کنم: «نام‌گذاری باغوار [= بلوار] بین امامزادگان احمد و محمود - علیهماالسلام - و تپه ازبکی به باغوار ایرانِ اسلامی». هویتی بی‌نظیر که شهید آریوبرزن را با شهید قاسم درهم می‌آمیزد و یکی می‌بیند. «از ابتدای انقلاب برخی تلاش داشتند تا اسلامیت و ملیت را دو قطب مقابل هم قرار دهند در حالی که شهدا به‌طور واضح، نادرست بودن این وسوسه باطل را نشان دادند. هنگامی که ایران مورد تهاجم بین‌المللی قرار گرفت کسانی که مدعی طرفداری از ایران بودند، یا در خانه‌های خود خزیدند و یا از ایران خارج شدند، اما کسانی که از ایران دفاع کردند همان «بچه مسلمان‌ها» و «نماز شب خوان‌ها» و امثال شهیدان «چیت‌سازیان‌ها» و «سُلگی‌ها» بودند و نشان دادند ایرانیت و اسلامیت یک حقیقت واحد است.» [رهبر معظم انقلاب - 5 مهر 1402]

سه‌شنبه‌ای عجیب و غریب بود. هفتاد و ششمین روز کاوش - و واپسین روز - فصل هشتم. 30 آبان 1402. داشتم با دوستان عزیزم دکتر حسین عسکری و برادرشان علی عسکری؛ دکتر حمید حشمدار؛ مهندس حامد آلیانی؛ حسین جوادان؛ محمدجواد نوزارع و سعید شهرکی - رئیس اداره میراث فرهنگی نظرآباد - با گروه باستان شناسان فرهیخته، در محوطه ایران اسلامی تنفس می‌کردیم. علاوه بر استاد دکتر مهرداد ملک زاده، اساتیدی دیگر هم چون دکتر فاطمه حاجی نوروزی؛ مهندس فرزان احمدنژاد؛ دکتر حمید طباطبایی و جوانان زن و مرد دیگر و خانم سمیه مرشدی هم داشتند خاک گمانه را از شانه‌های همت خویش می‌تکاندند.

من و دکتر عسکری البته حالمان با بقیه، فرق داشت. بالای سر همه تلاش‌ها و همت ها و رنج ها و موفقیت‌ها و افتخارات این محوطه نه هزارساله، قامت کشیده آرش باستان شناسی ایران دکتر یوسف مجیدزاده را می‌دیدیم که با محاسن جوگندمی خوشگلش دارد حرف می‌زند و توضیح می‌دهد و آگاهی می‌بخشد و ما را به هویت بی مثال خودمان گره می‌زند. غرق شب نشینی هایی بودیم که آن را «شب‌های اُزبکیه» نامیده بودیم. در آن شب‌ها در اقامتگاه هیأت کاوش در روستای ازبکی، دور شمع وجود استاد مجیدزاده، شعر می‌خواندیم و از کشفیات می‌پرسیدیم و آسمان و ریسمان فرهنگ و سیاست و اقتصاد و معاش و معاد ایران و جهان را به هم می‌دوختیم. یاد شبی که میهمان شامی بودیم که خود استاد آن را پخته بود و در کنار سفره، جمجمه‌ای بزرگ با آن چشمان ترسناک و تاریک و گرد و درشتش خیره خیره وراندازمان می‌کرد. وقتی استاد، دندان‌های آن جمجمه را نشان‌مان داد دیدم همه آن‌ها جعبه‌ای است. دلیلش را از استاد پرسیدم که شنیدم: «شاید غذاهای شان آن قدر سفت و محکم بوده که باید همه دندان‌های شان جعبه‌ای باشد.»

یاد شاگردنوازی استاد در صفحه 29 جلد اول «کاوش‌های محوطه باستانی ازبکی» در 10 مهر 1389: «سرانجام از اعضای جوان و پرشور انجمن جوان حکمت به ویژه آقایان آل احمد؛ عسکری؛ نقوی؛ توسلی و حسینی؛ نیز خانم بتول کشت پور - مدیر محترم دبیرستان کشت پور - سپاسگزارم. این دوستان با بازدیدهای پیوسته خویش از پیشرفت مراحل کاوش از جمله حامیان معنوی و روحیه بخش ما بودند و در برپایی یک سخنرانی تاریخی درباره نتایج به دست آمده هیأت اعزامی به محوطه ازبکی در ساختمان نوبنیاد فرهنگ‌سرای شهر نظرآباد و تشکیل نمایشگاهی از نتایج به دست آمده یافته‌های باستان شناختی در روز 24 آذر ماه صمیمانه نقش اساسی را بر عهده داشتند. جلسه‌ای آن چنان پرشور و با شکوه که یاد و خاطره آن هرگز از ذهن هیچ یک از اعضای هیات باستان شناسی ازبکی زدوده نخواهد شد.»

 سرمست از این افتخار که دوستی، مژده داد که استاد می خواهند با بچه‌های نظرآباد، دیدار کنند. بنا شد مژگان «موسسه رخسار قرآن» در 19 آذر 1389 خاک پای استاد را توتیا کند. پیش از دیدار عمومی، بر سر سفره کرامت علی آقای عسکری، ناهار را با استاد خوردیم. من بودم و او بود و حسین. راستی اگر در این سیاره رنج، چنین نعمت‌هایی رزق آدمی نشود آیا ما چیزی جز جنایت پدرانمان هستیم؟!  یادداشت استاد پس از آن دیدار در دفتر یادبود موسسه بر سنگ طلای ذهن و زمانه ما حک شده:  «حضور من در موسسه رخسار قرآن، گذشته خود در کاوش‌های محوطه ازبکی و دوستان بسیار عزیزی را به یادم آورد. دیدن دوستان قدیم واقعاً برایم لذت بخش بود. به ویژه آن که دیدن آن‌ها در موسسه رخسار قرآن، اتفاق افتاد. موسسه‌ای که به همت دوست بسیار عزیز آقای آل احمد به وجود آمده و امید است به یاری خداوند با کمک شهروندان فرهنگ دوست و خیرخواه شهر نظرآباد، هزینه خرید و استقلال این موسسه برای جوانان علاقه‌مند به فرهنگ ایرانی و اسلامی ایران عزیز فراهم آید. به امید آن روز. یوسف مجیدزاده.» الاهی که خدای شهید آریوبرزن سلیمانی این آرزو و امید استاد را در حق موسسه رخسار قرآن، مستجاب کند. الاهی.

 این دیدار، چند ماه بعد، مطبوعاتی شد و پرسشم از استاد در مقاله‌ای انعکاس یافت. آقای شهرام زارع در صفحه 147 شماره 7 مجله باستان پژوهی که در بهار 1390 منتشر شد در مقاله «رصد خدا از تلسکوپ باستان شناسی» چنین نوشت: «یوسف مجیدزاده در گفت‌وگویی با «اسماعیل آل احمد از روحانیان اهل ساوجبلاغ» در پاسخ به پرسش ارتباط باستان شناسی و قرآن چنین گفته است: باستان شناسی درصدد یافتن پاسخ برای تردیدهایی است که انسان‌ها درباره گذشته خود دارند اما ما به قرآن باید حرف به حرف یقین داشته باشیم. ما آن را سخن خدا می دانیم و دیگر جای تردیدی در آن نیست.»

 حالمان خوش بود که پیشنهاد ما انجمن حکمتی ها - نخستین سمن شهرستان ساوجبلاغ به گستره ساوجبلاغ و نظرآباد و چهارباغ و طالقان - مبنی بر برگزاری آیین استقبال از هیأت کاوش باستانی با تصویب شورا و شهرداری وقت، خاطره‌ای ناب در جان استاد مجیدزاده، رقم زده بود. آن چنان که در صفحه 28 جلد اول «کاوش‌های محوطه باستانی ازبکی» نوشتند: «تشکر ویژه برای آذین بندی شهر نظرآباد؛ استقبال و خوشامد گویی رسمی به هیأت کاوش‌های باستان شناختی در محوطه ازبکی از سوی آقایان چگینی شهردار و فتحی پور رئیس شورای شهر در برابر ساختمان شهرداری و شورای شهر نظرآباد در آغاز سومین فصل کاوش و پس از انتشار خبر انتقال نمونه‌ای از کهن ترین خشت‌های به دست آمده از کاوش‌های محوطه ازبکی به سازمان ملل و قرار گرفتن آن در موزه آن سازمان در روزنامه‌های کشور و سپاسگزاری برای استقبال پرشور هزاران تن از اهالی دوست داشتنی شهرهای نظرآباد و سیدجمال الدین که با در دست داشتن پرچم‌های سه رنگ ایران از اتوبوس حامل هیأت همانند سردارانی که پیروزمندانه از جنگی میهنی به خانه باز می‌گردند را از یاد نمی‌برم. نظیر چنین استقبالی تا کنون در هیچ نقطه‌ای از جهان در تاریخ باستان شناسی نه دیده و نه شنیده شده است.»

ما داشتیم به روز مهم فرهنگی نظرآباد، فکر می‌کردیم. در اول شهریور 1398 به فرماندار وقت، پیشنهاد کردیم تا 20 شهریور - روز استقبال از هیأت کاوش استاد مجیدزاده در 1380 - روز فرهنگی نظرآباد، تعیین شود. این پیشنهاد در جلسه شورای فرهنگ عمومی شهرستان نظرآباد در 24 شهریور 1400 به 8 مهر - تاریخ ثبت محوطه باستانی ازبکی در 1352 به شماره 955 در فهرست آثار ملی ایران - تغییر کرد و تصویب شد. روزی که البته دوست خوب ما در فرمانداری نظرآباد، ضرورتی برای تکریم آن در 1402 قائل نشد!

می‌بینید! حتی این جا هم که قرار است از استاد ملک‌زاده بنویسم دارم از استاد مجیدزاده می‌نویسم.  باری در این دیدار هم با هم آشنا شدیم اما زیر سایه غزل حافظ که آقای حسین جوادان، تکلمه کرد و غزلی از سروده‌های خودش و غزل سعدی که استاد مهراب رجبی با همان شور و حال همیشگی، اجرا کرد و غزلی که من از سروده‌های چَپَرچُلاق خودم خواندم. استاد دکتر مهرداد ملک ‌زاده هم از گذشته و حال و آینده این محوطه گفت و رنج ها و امیدهایی که در این مسیر بر سر راه او است و بودجه‌ای که نرسید تا کارگران، قهر کردند و رفتند و استاد در فضای مجازی از جوانان مشتاق، خواسته بود تا کمک کنند و پاکباختگانی از باستان‌شناسان ارشد و دکتری بی‌هیچ مزد و منتی شتافته بودند. به خودم که آمدم دیدم از فرط شرمساری خیس عرقم. چند بار از استاد، عذرخواهی کردم و حلالیت طلبیدم. استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی بر اساس قرار پیشین به تماس تلفنی دکتر عسکری جواب دادند. استاد در این گفت‌وگو، دوباره بر وعده پیشین خود تأکید کردند. ایشان تمام مبلغ دانشگاه بابت راهنمایی پایان نامه پسادکتری یکی از دانشجویانشان را به آقای ملک‌زاده تقدیم کردند تا بخشی از بدهی‌های این فصل حفاری پرداخت شود. از اقامتگاه بیرون آمدیم و گرد گمانه ای حلقه زدیم. در حفاری این گمانه، استاد به این حدس رسیده‌اند که این بنا سازه‌ای اداری و بزرگ باشد که نمی‌تواند کار زندگی کوچ نشینی و ابتدایی مادی‌ها باشد و احتمالاً از آن هخامنشیان است. اگر این احتمال به اثبات برسد حلقه‌ای دیگر از تاریخ این سرزمین به دست آمده است.

 وقت خداحافظی بود. باید با جان‌هایی سرشار از عشق به ایران اسلامی وداع می‌کردیم. گفتم: باید من هم کار آخوندی خودم را بکنم. از حاضران خواستم برای سلامتی استاد ملک‌زاده و هیأت همراه و همه آنانی که از روز نخست در این محوطه، تلاش کرده‌اند و برای شادی روح امواتشان صلوات بفرستند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

موسسه رخسار قرآن

7 آذر 1402

 

 

 

از تصاویر آیین استقبال مردمی از گروه کاوش محوطه باستانی ازبکی به سرپرستی استاد دکتر یوسف مجیدزاده، 20 شهریور 1380

 

 

واپسین روز فصل هشتم کاوش در محوطه باستانی ازبکی به سرپرستی استاد دکتر مهرداد ملک زاده، 30 آبان 1402

 

گزارش کاوش ­های محوطه باستانی ازبکی در دو جلد کتاب منتشر شده است، 1389

 

هفته ­نامه کیهان هوایی (چاپ خارج از کشور)  دوشنبه 26 شهریور 1380، صفحه 24


 

حضور استاد دکتر یوسف مجیدزاده در موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد، 19 آذر 1389

 

یادداشت استاد دکتر یوسف مجیدزاده در دفتر یادبود موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد، 19 آذر 1389

 

 

سخنان استاد دکتر یوسف مجیدزاده درباره «باستان شناسی و قرآن» در موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد در شماره 7 «مجله باستان پژوهی» به سردبیری شهرام زارع بازتاب پیدا کرد، منتشر شده در خرداد 1390 

 



نوشته شده در  چهارشنبه 102/9/8ساعت  4:21 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

برای دانلود پنج کتاب فوق اینجا را کلیلک کنید...

نوشته شده در  دوشنبه 98/7/8ساعت  9:11 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

https://t.me/alborzology

در کانال تلگرامی «البرز پژوهی»، آخرین یافته ها و پژوهش های مربوط به فرهنگ و تاریخ استان البرز و نوشته های البرز پژوهان به ویژه حسین عسکری منتشر می شود. 

___________________________

 

 صفحه البرز پژوهی در اینستاگرام

28 اردیبهشت 1399

 نشانی صفحه:

https://www.instagram.com/hosein_askari53/

نام کاربری:

hosein_askari53@

___________________________

 

صفحه البرز پژوهی در آپارات:

https://www.aparat.com/hosein_askari53 

___________________________

 

وبلاگ روستای ایستای طالقان

http://www.savojbolaghi.blogfa.com 

این وبلاگ بر آن است که در فضایی منصفانه و علمی به معرفی این طایفه و جریان تجددگریزی سنتی در ایران بپردازد.

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/3/14ساعت  6:52 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4   5   >>   >

فهرست مطالب وبلاگ البرز پژوهی
کتاب «تاریخ هشتگرد» منتشر شد
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود پنج کتاب از حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]
 
<