با حضور نویسنده اثر برگزار شد؛
نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» در کتابخانه عمومی الهادی ساوجبلاغ
در هفتم دی 1398 نشست نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته حسین عسکری، با حضور نویسنده اثر در کتابخانه عمومی الهادی ساوجبلاغ برگزار شد .به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان البرز، به همت اداره کتابخانههای عمومی شهرستان ساوجبلاغ و با همکاری دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری البرز و کانون آفرینشهای ادبی شهرستان ساوجبلاغ نشست نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» با حضور حسین عسکری، نویسنده اثر؛ رضا قاسمپور، روزنامه نگار و منتقد؛ حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد، نویسنده و منتقد؛ کاظم قاسمی، معاون امور کتابخانههای ادارهکل استان؛ داوود اسدی، رییس اداره کتابخانههای عمومی ساوجبلاغ، جمعی از چهرههای شاخص فرهنگی شهرستان و اهالی کتابدوست ساوجبلاغی در کتابخانه عمومی الهادی برگزار شد.در ابتدای این نشست، حسین عسکری، نویسنده کتاب با بیان شرح مختصری از شرایط نگارش کتاب و روشهای جمعآوری اطلاعات و اسناد مربوط به آن، اظهار داشت: کتاب «بیداری دشت کهن» به پیشینه مبارزات انقلابی در منطقه ساوجبلاغ از سالهای قبل انقلاب تا سال 1368 پرداخته و در تدوین آن از منابع و اسناد به دست آمده از ساواک و منابع شفاهی بهره گرفته شده است.
وی در ادامه با تشریح بخشهای کتاب، اظهار داشت: فصل اول کتاب با عنوان «مبارزات اسلامی پیش از دوره پهلوی» به سابقه مبارزات سیاسی در دوران قاجار به ویژه به فعالیتهای روحانیون برجسته در منطقه ساوجبلاغ میپردازد. در فصل دوم با عنوان «وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساوجبلاغ در دوره پهلوی» تلاش شده تصویری مستند از وضعیت اقتصادی و اجتماعی منطقه در دوره پهلوی ارایه شود. فصل سوم کتاب نیز با عنوان «مبارزات اسلامی در دوره پهلوی» مفصلترین فصل کتاب است که در واقع فعالیتهای انقلابی و مبارزات افراد در منطقه ساوجبلاغ و ساوجبلاغیهای خارج از این منطقه را شرح می دهد. فصل چهارم با عنوان «مبارزات ملی در دوران پهلوی»، به فعالیتهای جریان ملی مخالف حکومت پهلوی با محوریت روستای احمدآباد پرداخته و در فصل پنجم نیز با «عنوان مبارزات اشتراکی در دوره پهلوی» به فعالیت جریان چپ از جمله حزب توده، حزب اراده ملی، حزب دهقان در ساوجبلاغ اشاره شده است.
نویسنده کتاب «بیداری دشت کهن» در ادامه با بیان اینکه گردآوری اسناد معتبر به ویژه در مورد برخی از وقایع، کار مشکلی بوده، تصریح کرد: این کتاب به نوبه خود قطعا دارای نقاط ضعف و قوت است ولی اولین نمونه در موضوع مذکور بوده و امیدواریم در آینده و با ورود محققان و نویسندگان دیگر در این عرصه، کتابهای خوب و قابل دفاعی نیز در این زمینه داشته باشیم. در ادامه حجت الاسلام اسماعیل آل احمد از نویسندگان و منتقدان البرزی با قرائت پیام دکتر حکمت الله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و مدرس مدعو دانشگاه آتن در این نشست، به نقد و بررسی فنی، ویراستاری و محتوایی کتاب پرداخت. وی با بیان اینکه قطعا برای نگارش این کتاب پژوهش جامعی صورت گرفته، اظهار داشت: نویسنده از منابع زیادی برای تکمیل مطالب خود استفاده کرده که قابل تحسین است اما با این وجود رفع نواقص مطرح شده در چاپهای بعدی این کتاب بیتردید بر قوام بیش از پیش آن خواهد افزود. رضا قاسمپور، روزنامه نگار و منتقد کتاب نیز به صورت مجمل به بیان دیدگاههای خود در خصوص این کتاب پرداخت و آن را از حیث موضوع بیبدیل ارزیابی کرد. وی در ادامه با اشاره به اینکه کتاب حاضر به جهت ارایه تصویری جامع از روند مبارزات انقلابی در منطقه ساوجبلاغ بینظیر است، آن را یک مستند درخور برای به تصویر کشیدن وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساوجبلاغ و منطقه غرب استان البرز دانست. در خاتمه نشست نیز، برخی از فعالان فرهنگی ساوجبلاغ به ارایه نظرات و دیدگاههای خود در مورد کتاب و موضوعات مطرح شده پرداختند. گفتنی است، کتاب «بیداری دشت کهن: تاریخ انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» به سفارش دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان البرز تولید و توسط انتشارات سوره مهر در قطع وزیری و 424 صفحه در سال 1397 منتشر شده است.
گزارش فوق در وب سایت اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز
حجت الاسلام والمسلمین سید مقتدا حسینی، هوشنگ حسین زاده، دکتر مهدی اصل زعیم، حسین جوادان
حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد
دکتر رضا قاسم پور
_________________________________________
پیام استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به آیین نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته حسین عسکری
شهر هشتگرد، کتابخانه الهادی، 7 دی 1398
بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت میزبانان ارجمند و میهمانان معزز سلام عرض می کنم. آیین و رسم مبارکی که اینک در اینجا زیر سقف سالن اجتماعات کتابخانه الهادی شهر هشتگرد برگزار می شود و به نام آشنا و نیک آقای دکتر حسین عسکری پژوهشگر ممتاز و صاحب نظر دیار ما آذین بسته است و موضوعش نقد و بررسی یکی از میان چندین اثر مهم و آموزنده و مفید و مانای ایشان «بیداری دشت کهن» است؛ رویدادی است فرخنده و فرهنگی و تاریخی و موثر در شکوفان شدن و به بار نشستن هرچه بیشتر و بیشتر دانش و دانایی و اندیشه و آگاهی مدنی و معنوی و کیفیت فرهنگ و زندگی مردم شریف شهر و شهرستان و استان و ایران ما. با قلم توانای دوست نازنین و یار غارِ سال های اخیرِ پر قبض و بسط و فراز و فرود زندگی ام آقای دکتر حسین عسکری سالهاست که مأنوس هستم و دانه چین خرمن دانش و دانایی ایشان. هرچند متأسفانه این بار نیز بخت با بنده یار نشده است و توفیق حضور در مراسم را نیافته ام لیکن خود را در آن سهیم می بینم و در زمره مشارکت کنندگان معزز می یابم. فحوای پیامی که اینک به زبان گویا و رسای دوست نازنینمان جناب حجت الاسلام آقای اسماعیل آل احمد خدمتتان قرائت می شود موید راستی و درستی و صدق مدعای این قلم است.
لازم می بینم و فرصت را مغتنم می دانم به دو نکته که هم مناسبت با موضوع نشست دارد هم با شخصیت متین و سنگین و دانش و منش نویسنده توانای بیداری دشت کهن ربط وثیق دارد مجمل و کوتاه اشاره بشود: نخست آنکه وسعت و جغرافیای اطلاعات و معلومات تاریخی و دانش و دانایی مدنی و معنوی و تأملات فکری آقای دکتر حسین عسکری بسیار فراختر و پر چین و شکن تر از کتابیست که در نشست امروز، موضوع نقد و بررسی دوستان و داوران ناقد ما گزیده شده است و قرار گرفته است. دو دیگر آنکه فضل و ادب و اخلاق و آداب دانی و شخصیت و منش متین آقای دکتر حسین عسکری در حصار هیچ یک از آثار ایشان محصور نمی شود و درنمی گنجد. بی اغراق و بی مداهنه و بی مبالغه نویسنده توانای بیداری دشت کهن ما آقای دکتر حسین عسکری یکی از شریف ترین و بیدارترین سنگربانان و میراثداران و مشعلداران تاریخ و فرهنگ مُلک و ملت ما در عهد دولت اسلام و قرآن طی دهه های پر فراز و فرود و حادثه خیز جامعه بعد انقلاب ما بوده اند.خداوند جانشان را از گزند روزگار ایمن بدارد و توفیق بیش از پیش در راهی که گام برمی گیرند و ره می سپارند نصیبشان بفرماید.
آمین!
حکمت اله ملاصالحی
دانشگاه تهران: 1398/10/6 هجری شمسی
جناب سعدی در کتاب شریف گلستان آورده است: «متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.» اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ با همکاری حوزه هنری استان البرز، برنامه ریزی کرده تا دوستان فرهیخته و اهل کتاب در روز شنبه 7 دی 98 گردهم آیند و کتاب بیداری دشت کهن را نقد و بررسی کنند. این نشست، ساعت 15:30 در سالن اجتماعات کتابخانه الهادی شهر هشتگرد برگزار خواهد شد. بی تردید حضور شما به غنای این نشست علمی و فرهنگی خواهد افزود.
با احترام و سپاس فراوان - حسین عسکری
از نور معرفت تا چراغ مطالعه
یادداشت علیرضا آقاجان (دانشجوی کارشناسی ارشد کلام تطبیقی) در واکنش به سخنان ناروای مهمان انجمنی شبکه چهار سیما درباره آیت الله شیخ هادی نجم آبادی و آیت الله سید محمود علایی طالقانی
از راست: آقای علیرضا آقاجان، استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، آقای اسماعیل آل احمد، 29 آذر 1398
شنبه 23 آذر 98 چراغ مطالعه ای در بیابان بی آب و علف حجتیه به همت!!! شبکه چهار سیما روشن شد و باز، خار مغیلانی خودنمایی کرد و تلاش مذبوحانه ای کرد برای فرو رفتن به پای ابوذر زمان؛ دست و پایی زد برای تبعید ابوذر به بیابان ربذه اما خار بیابان حجتیه کجا و دست انداختن به نور قدسی دره هزار فانوس طالقان کجا. امثال مقداد نبوی رضوی ها سالهاست خواسته اند خمینی و یاران او را با نگاه متحجرانه خویش در بیابان خالی از تفکر خود به زنجیر بکشند. نهان زیست، شیخ هادی مجتهد عاقل خاک نشین تحریر العقلا نیست بلکه متحجران انجمن حجتیه اند که بعد از تلاش های وسیع ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی با نهان زیستی حقیرانه، تیشه به ریشه انقلاب اسلامی می زنند. کار را به جایی رسانده اند که در سیمای جمهوری اسلامی به مرد بزرگی همچون سید محمود طالقانی تعرض می کنند. آنان که هیچ اند و ارزش خطاب ندارند اما مورد خطاب این نوشته شبکه چهار سیما است که از معرفتی که امثال استاد ابراهیمی دینانی در آن درس معرفت می دهند چگونه به چراغ مطالعه ای این چنین حقیر رسیده است. امروز با صدیق ارجمند - آل احمد عزیز - خدمت استاد دینانی رسیدیم. وقتی از این تعرض به طالقانی شریف سخن به میان آوردم برآشفت و با حسرتی عمیق فرمود: «من طالقانی را دیده بودم او یک انسان قدسی بود؛ او همه اش قدس بود.» آری! شبکه فرهیختگان بهتر است این پاسداران معرفت را دریابد نه غارتگران اندیشه را.
یادداشت انتقادی اسماعیل آل احمد درباره سخنان مقداد نبوی رضوی
هجمه انجمن حجتیه به ایمان شیعی نواندیشان البرزی در رسانه ملی
نظر پروفسور سیف الدین نجم آبادی درباره میهمان انجمنی رسانه ملی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
کمترین هدفش زدن ریشه های انقلاب اسلامی است...
یادداشت اسماعیل آل احمد (نویسنده و البرزپژوه) درباره سخنان ناروای میهمان انجمنی شبکه چهار سیما درباره بزرگان از جمله آیت الله سید محمود علایی طالقانی (ره)
پیش از آن که سخن اصلی این نوشتار را با مهمانی چشمان مبارک شما مفتخر کنم خواهش می کنم متن داخل گیومه را با کمی تأنّی بیشتر بخوانید. «دیروز، حجتیهای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند؛ امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تَکَسُّب و تَعَیُّش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند! راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی؛ اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها؛ اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر میشود؟! از آدمهای لامذهب یا از مقدسنماهای متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟! کار عوام یا خواص؟! خواص از چه گروهی؟! از به ظاهر مُعَمَّمین یا غیر آن؟! بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزهها است و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجرای حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژهای به دست دشمنان، کار آسانی نیست.»
بر روح ملکوتی آن مرد بزرگ، درود می فرستم که بیست و یک سال پیش در 1367/12/3 پیامی خطاب به حوزویان فرستاد و آنان را از برخی دوست نمایان خطرناک برحذر داشت. این پیام مرحوم امام راحل که بعدها به منشور روحانیت معروف شد هنوز و همچنان، تازه و خواندنی و شنیدنی است. فرقه هایی که در زمان آن مرحوم، جرأت نطق کشیدن نداشتند بیست سال بعد و به زعم این که دیگر آب ها از آسیاب افتاده است جوانکی را که روش پژوهشی اش مصداق آسمان و ریسمان است راه انداختند تا با کتابی سراسر آسمان و ریسمان، انقلاب مشروطه خواهی ایرانیان را محصول بابیت معرفی کند و چون جرأت ندارد انقلاب اسلامی را هم محصول آن فرقه بنامد و خود مرحوم امام را هم نتیجه پرورش همان فرقه بداند در نهایت لجن پراکنی، بزرگ ترین اندیشه سازان این انقلاب مبارک را بابی معرفی کند از طالقانی و شریعتی تا بازرگان.
پررویی آنانی که خودشان سالیان دراز است با نهان زیستی به حیات ننگین خود ادامه داده اند چیز عجیبی نیست بلکه عجیب، شبکه چهار سیما است که به چنین خباثت هایی مجال عرض اندام می دهد. چرا چنین شبکه ای اجازه می دهد تا فردی معلوم الحال در نهایت دروغ پراکنی همه آن ارادت ها و صداقت های متقابل امام و طالقانی بزرگ را به تایید سیاسی تنزل دهد و هیچ خجالت هم نکشد. آیا واقعا امام، آیت الله طالقانی را فقط از نظر سیاسی تایید می کرد؟! اشاره امام به شعار مردم در مراسم تشییع و تدفین آیت الله طالقانی ـ ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی ـ و تصریح بر رفتار مردم در بوسیدن کلنگی که با آن قبر آن مرحوم حفر شده بود صرفا تایید سیاسی است؟! چرا فردی که دست کم چندبار دروغ گویی اش از زبان بزرگان دانش و بینش این مملکت شنیده شده است در شبکه چهار سیما مجال بیابد که کسی چون طالقانی بزرگ را بابی بشناساند؟! فیلم بلایی که او بر سر آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی آورده به زبان خود آقای حسینی طباطبایی در فضای مجازی موجود است. دستخط مرحوم پروفسور سیف الدین نجم آبادی در سرزنش این فرد موجود است. خاطره دکتر محمدعلی نجم آبادی ـ متولی مسجد و مقبره شیخ هادی در خیابان شیخ هادی تهران ـ از این فرد و مراجعه اش به قبر مرحوم شیخ هادی و انداختن خودش بر روی قبر آن مرحوم و جفایی که او بر این خاندان کرده است موجود است. اگر چنین فردی از این همه خباثت، خجالت نمی کشد شبکه چهار باید از این اشتباهی که کرده خجالت بکشد و بداند که زدن آدم هایی مثل آیت الله طالقانی و دیگر بزرگان، کمترین هدفش زدن ریشه های انقلاب اسلامی است. فاعبتروا یا اولی الابصار!
- به نقل از کانال البرزپژوهی: https://t.me/alborzology
هجمه انجمن حجتیه به ایمان شیعی نواندیشان البرزی در رسانه ملی
نظر پروفسور سیف الدین نجم آبادی درباره میهمان انجمنی رسانه ملی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
دادقم یوبن یوضر
سید مقداد نبوی رضوی (نویسنده وابسته به انجمن حجتیه) همان کسی است که در 23 آذر 1398 با حضور در شبکه چهار سیما، به چهره های جریان نواندیشی دینی همانند آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، آیت الله سید محمود علایی طالقانی، دکتر علی شریعتی و... نسبت بابیگری داد و ناجوانمردانه و با استدلال های غیر پژوهشی، ایمان شیعی آنان را زیر سوال برد. او در اثنای سخنان ناروای خود، از شادروان پروفسور سیف الدین نجم آبادی (درگذشت 1395ش) نوه شیخ هادی و ایران پژوه و استاد نامدار دانشگاه های تهران و هیدلبرگ آلمان به عنوان یکی از منابع خود در شناخت علمای خاندان نجم آبادی نام برد. نامه فوق را پروفسور نجم آبادی در 17 فروردین 1394 پس از مطالعه یکی از یادداشت های بنده در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره نبوی رضوی، مرقوم کرده است. عبارت «دادقم یوبن یوضر» در نامه فوق، صورت وارونه نام «مقداد نبوی رضوی» است...
حسین عسکری - 26 آذر 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
هجمه انجمن حجتیه به ایمان شیعی نواندیشان البرزی در رسانه ملی
مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
... مبادا حجتیه ای ها همه چیزمان را نابود کنند!
شامگاه شنبه 23 آذر 1398 به طرز عجیبی «سید مقداد نبوی رضوی» از اعضای انجمن حجتیه، در برنامه تلویزیونی «چراغ مطالعه» در شبکه چهارم سیما ظاهر شده و با ژست پژوهشگری و تاریخدانی، ضمن حمله غیر روشمند به جریان نواندیشی دینی موجود در جهان تشیّع، به آنان اتهام بابیگری زد و ایمان شیعی شان را زیر سوال برد. او در میان سخنان ناروای خود آیت الله شیخ هادی نجم آبادی و آیت الله سید محمود علایی طالقانی (دو فقیه نواندیش البرزی) را هم بی نصیب نگذاشت. البته کوروش علیانی (مجری برنامه) چندین بار در این گفت و گو، مقابل روششناسی غلط، استدلال های ضعیف و آسمان - ریسمان کردن های غیر پژوهشی نبوی رضوی ایستاد و به او اعتراض کرد. در برنامه مذکور، جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و مدارس جدید، از دستاوردهای بابیان دانسته شد؛ حتی دکتر علی شریعتی، مهندس مهدی بازرگان و میرزا حسن رشدیه تبریزی (بنیانگذار مدارس جدید در ایران) هم بابی پنداشته شدند (نگاه کنید به نمودار زیر که در صفحه 683 کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» نوشته مقداد نبوی رضوی چاپ شده است).
این اتهامات ناروا، حرفهای تازهای نیست بلکه پیش از نبوی رضوی، افراد جهت داری چون تورج امینی (نویسنده بهایی مقیم کرج) بخشی از این اتهامات را در سایت های بهایی طرح کرده بودند. جالب توجه است که در روزگار ما، تِز و آنتی تز (بهاییت و انجمن حجتیه) در مقابله با جنبش مشروطیت و اندیشه اصلاح دینی با هم متحد و هم نظر شده اند. مصاحبه نبوی رضوی دانش آموخته مدرسه علوی تهران با مجله اندیشه پویا (شماره 48، دی و بهمن 1396) سندی محکم بر گرایش او به انجمن حجتیه است. در صفحه 88 آن مجله، نبوی رضوی گفته است: «من ابایی ندارم که بگویم با انجمن حجتیه ارتباط دارم و نزد ایشان میروم. نام برخی بزرگان ایشان را که در زمینه تاریخ به من اطلاعاتی داده اند در این کتاب (اندیشه اصلاح دین در ایران) آورده ام و در پژوهش های بعدی نیز خواهم آورد.» همچنین او در نوشته هایش، با احترام و شیفتگی از شیخ محمود حلبی (بنیانگذار انجمن حجتیه) و دیگر چهرههای مشهور انجمن یاد کرده است.
بی تردید چنگ انداختن به چهره درخشان بزرگانی چون نجم آبادی و طالقانی و خدشه در ایمان شیعی آنان نه تنها برای انجمن حجتیه محبوبیت و مشروعیتی دربرندارد؛ بلکه آنها را در حوزههای دین و دانش منفورتر خواهد کرد. این یادداشت را با توصیه ای از امام خمینی (ره) درباره خطر نفوذ انجمن حجتیه به پایان می برم. ایشان خطاب به فقهای شورای نگهبان قانون اساسی فرموده اند: «حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ای ها همه چیزتان را نابود کرده اند.»
حسین عسکری - 25 آذر 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
نظر پروفسور سیف الدین نجم آبادی درباره میهمان انجمنی رسانه ملی
مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
نمودار فوق در صفحه 683 کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» نوشته سید مقداد نبوی رضوی چاپ شده است
جمعیت فداییان اسلام از گروه های سیاسی و مذهبی مخالف حکومت پهلوی بود. این جمعیت را طلبه ای جوان به نام سیّد مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی در اوایل سال 1324 عمدتاً به منظور مبارزه با عقاید و تبلیغات ضد اسلامی سیّد احمد کسروی تأسیس کرد. آنان نخستین تشکّلی بودند که به تبلیغ و ترویج حکومت اسلامی پرداختند و برای تحقّق اهداف خود به اعدام کسروی و برخی سران حکومت پهلوی همانند عبدالحسین هژیر و سپهبد حاجعلی رزم آرا متوسّل شدند. در نهایت، نواب صفوی و چند تن از یارانش پس از ترور ناموفق حسین علاء نخستوزیر وقت حکومت پهلوی، در سال 1334 دستگیر و پس از تحمل شکنجه، تیرباران شدند. براساس مستندات تاریخی برجای مانده، شش تن از روحانیون استان البرز با جمعیت فداییان اسلام پیوند فکری، سیاسی و مذهبی داشتند. بقایای این جمعیت هم اکنون زیر نظر محمدمهدی عبدخدایی (متولد 1315) فعالیت های مذهبی و فرهنگی دارند. از پاییز 1397 شیخ مفید کیایی نژاد نماینده سابق ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان در مجلس شورای اسلامی نیز عضو شورای مرکزی فداییان اسلام شده است.
1. آیت الله شیخ محمدحسن عبادی طالقانی (درگذشت 1328) مجتهد مبارز و از مخالفان جدّی تفکرات ضد شیعی کسروی بود؛ بر همین مبنا او را آشکارا تکفیر کرد. به نظر می رسد قتل کسروی هم نتیجه مستقیم ارتباط جمعیت فداییان اسلام با آیت الله عبادی طالقانی است. وقتی نواب صفوی از هدایت و اصلاح کسروی ناامید شد، مصمم گردید که فتوای برخی از علما همانند آیت الله حاج آقا حسین طباطبایی قمی را اجرا کند. نخست شمشیری از چهارراه گلوبندک تهران خرید اما آن را برای مقصود خویش کارآمد ندید. پس از آن به شیخ محمدحسن عبادی طالقانی متوسل شد. او چهارصد تومان یا به قولی ششصد تومان در اختیار نواب نهاد. با این پول سلاحی از نوع نوقان از آبادان تهیه شد و او به همراه محمد خورشیدی در 8 اردیبهشت 1324 به کسروی حمله کرد. پس از شلیک دو گلوله، اسلحه از تیراندازی بازماند و نواب به نزاع تن به تن با کسروی پرداخت. اطرافیان کسروی گریخته بودند اما مأموران انتظامی سر رسیدند و نواب را دستگیر کرده و کسروی را به بیمارستان رساندند. کسروی از مرگ نجات یافت و نواب مدتی زندانی شد. چند ماه پس از ترور ناکام کسروی، آیت الله عبادی طالقانی به همراه گروهی از روحانیون، در دادسرای تهران به اتهام اهانت به مقدسات اسلامی علیه کسروی شکایت کردند. وقتی کسروی را در 20 اسفند 1324 برای ادای توضیحات به دادسرا احضار کردند، به وسیله چهار تن از اعضای جمعیت فداییان اسلام کشته شد. تأثیر شیخ محمدحسن عبادی طالقانی در ترور کسروی، برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در روزنامه اطلاعات فاش گردیده است. البته در گزارش 14 اسفند 1330 شهربانی حکومت پهلوی، به ارتباط آیت الله عبادی طالقانی و نواب صفوی اشاره شده است.
2. آیت الله حاج شیخ یحیی عبادی طالقانی (درگذشت 1359) در دوره پهلوی با نواب صفوی ارتباط گرمی داشت به طوری که در آن سال ها واسطه گفت و گوی نواب با پدرش آیت الله شیخ محمدحسن عبادی طالقانی و آیت الله طالقانی درباره مواجهه با شبهات ضد شیعی کسروی می شود. در یکی از گزارش های برجای مانده از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک)، از برگزاری مجلس جشنی در بهمن 1327ش در مسجد طالقانی های تهران یاد شده که در آن آیت الله شیخ یحیی عبادی طالقانی و شماری از اعضای فداییان اسلام حضور داشته اند.
3. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) مشهور به آیت الله طالقانی از مجتهدان مبارز دوره پهلوی و عضو برجسته شورای انقلاب اسلامی ایران است. دستگیری و بازداشت به دلیل مخفی کردن نواب صفوی و دیگر اعضای جمعیت فداییان اسلام در منزلش در شهر تهران، بخشی از حمایت های آیت الله طالقانی از فداییان اسلام است. آیت الله طالقانی همچنین نواب صفوی را چند بار که تحت تعقیب حکومت پهلوی بود، در منطقه طالقان پناه داد. یک بار پس از ترور کسروی که نواب صفوی در سال های 25- 1324 مخفی شد و آیت الله طالقانی او را در روستای وَرکش طالقان پنهان کرد. بار دیگر پس از ترور نافرجام محمّدرضا شاه پهلوی در سال 1327 یا ترور سپهبد رزم آرا در سال 1329 بود. نواب صفوی به هنگام سکونت در طالقان، از طریق روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ با شاگردان و اعضای جمعیّت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت.
4. آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362) امام جمعه اسبق منطقه طالقان و از مبارزان سیاسی در دوره حکومت پهلوی است. او با شاگردان جریان ضد شیعی کسروی در حضور مردم، بحث و گفت و گو می کرد. مقاله ای از او با عنوان «اسلام سلفی (پیش خرید نمودن علی اکبر حکمی زاده دین اسلام را از احمد کسروی)» در شماره 8 مجله آیین اسلام در اردیبهشت 1323 منتشر شده است.
5. آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368) فعّال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر حدود صد ساله خود را در شهر کرج و منطقه ساوجبلاغ گذراند. او ارتباط گرمی با آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانی و نواب صفوی داشت.
6. شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392) روحانی مخالف حکومت پهلوی و از پیشگامان حمایت از فلسطین به شمار می رود. به جهت اینکه همسرش اهل روستای واریان از توابع شهرستان کرج بود، پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیّت هایی در این شهر داشت. سید عبدالحسین واحدی نفر دوم جمعیت فداییان اسلام، دایی او است و از این جهت، شیخ مصطفی رهنما با جمعیت فداییان اسلام مرتبط بود.
منابع: رسول جعفریان، جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران، ص 193، 208؛ مجله حافظ، ش 100، ص 30؛ احمد اثنی عشران، خط انحراف: جریان شناسی کسروی، ص 70، 74، 152؛ روح الله بهرامی، فداییان اسلام: اسنادی از مبارزات جمعیت فداییان اسلام، ص 105؛ حمید کرمی پور، جامعه تعلیمات اسلامی، ص 151؛ محمد اسفندیاری، پیک آفتاب، ص 11، 38، 325؛ اسماعیل یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص 255؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 148؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 218؛ خاطرات شیخ مصطفی رهنما، ص 84، 98.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مدافعان البرزی فداییان اسلام»، ماهنامه قاف البرز، شماره 4، آبان 1398، صفحه 6.
دانلود مقاله فوق در ماهنامه قاف البرز
نقد چپ گرایانه مقدم
عبدالله مقدم (درگذشت 1361) بنیانگذار کارخانجات نساجی مقدم در شهر نظرآباد واقع در استان البرز، در 6 اردیبهشت 1360 با شکایت جمعی از نیروهای انقلابی به اتهام ارتباط با ارکان حکومت پهلوی، توسط دادگاه انقلاب اسلامی کرج بازداشت و پس از مدتی با وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد. اتهاماتی همچون دعوت از محمد رضا شاه جهت افتتاح کارخانجات نساجی و حمایت از کودتای 28 مرداد 1332 موجب بازداشت او شد. شاکیان او هم بیشتر نیروهای مذهبی و گروهی از جوانان نظرآبادی با گرایش چپ (کمونیستی) بودند. برخی بر این نظرند که ارتباط مقدم با افرادی همچون حاج مصطفی بازرگان (برادر مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر موقت) موجب رهایی او شد. البته آزادی مقدم از بازداشتگاه دادگاه انقلاب، همزمان مورد انتقاد نیروهای مذهبی و چپ قرار گرفت. در همین راستا، نشریه کار (13 خرداد 1360) ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق (اکثریت) با نگاه چپ گرایانه، مقدم را مورد انتقاد قرار داد. بنده با نقد اشتراکی مقدم، موافق نیستم اما ضمن تحسین نسبی عملکرد او در حوزه محلی، عملکردش در سطح ملی را همچنان قابل نقد می دانم.
حسین عسکری - 20 آبان 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
یادداشتی درباره تحول دیدگاه حسین عسکری درباره میرزا عبدالله مقدم
نشریه کار ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق (اکثریت)، 13 خرداد 1360
یادگاری های فقیه البرزی در تهران
روز 29 مهر 1398 به دعوت استاد سید عباس میرخانی (نویسنده و شاعر البرزی) از دو تشکّل زیر مجموعه موقوفات علمی - فرهنگی آیت الله سید احمد میرخانی (فقیه و قرآن پژوه البرزی)، یعنی «مکتب ولی عصر» و «مجمع فلاسفه ایران» در شهر تهران دیداری چند ساعته داشتم. روز حضورم در آن مجموعه، مقارن بود با بیست و ششمین سالگشت درگذشت آیت الله میرخانی؛ به این مناسبت، موفق شدم که سه فرزند اهل علم آیت الله را ببینم و ساعاتی با آنها به گفت وگو بنشینم. حجت الاسلام والمسلمین آقا سید حسین، آقای دکتر سید علی و خانم دکتر زهرا میرخانی که با دقت، همدلی و درایت مجموعه موقوفات آیت الله میرخانی را اداره می کنند. موقع برگشت هم هشت عنوان از آثار این فقیه فرهنگبان را هدیه گرفتم. در این دیدار با برکت، تالیف کتابی درباره «نام آوران خاندان علمی و فرهنگی میرخانی» را پیشنهاد دادم که مورد استقبال قرار گرفت. سادات میرخانی ریشه در استان البرز دارند. نیای این خاندان محترم، «میر محمدخان» است که آرامگاهش در دره میشانک شهرستان ساوجبلاغ واقع است .
اما در این مجال می خواهم درباره یکی از یادگاری های متأخر آیت الله میرخانی بنویسم. مجمع فلاسفه ایران یکی از موسسات غیر دولتی مرتبط با مکتب ولی عصر و از موقوفات آیت الله میرخانی است. پیشینه مکتب ولی عصر به سال 1347 برمیگردد اما مجمع فلاسفه ایران با همراهی و حمایت فرزندان آیت الله و گروهی از استادان و پژوهشگران فلسفه در سال 1396 با هدف هم اندیشی درباره موضوعات مختلف علوم انسانی به ویژه حکمت و فلسفه تاسیس شده است. ساختمان مجمع در خیابان کارگر جنوبی شهر تهران، با زیربنای 2500 متر مربع و در 7 طبقه، دارای کتابخانه ای با حدود یکصد هزار جلد کتاب، اتاق ها و تالارهای مجزای گفتگو، سالن آمفی تئاتر و امکانات اقامتی ویژه میهمانان داخلی و خارجی است. این مجمع تشکّلی غیردولتی است که زیر نظر هیئت امنا اداره میشود.ایجاد بسترهای لازم و مناسب برای تعامل فکری، مفاهمه و هم افزایی دانشمندان و صاحب نظران علوم انسانی، هم اندیشی در مسایل علمی و فرهنگی و یافتن راهکارهای مناسب، ترویج عقلانیت فردی و اجتماعی در سطح جامعه ایرانی، شناساندن تحولات علوم انسانی به پژوهشگران دانشجویان و نسل جوان از جمله اهداف کلان مجمع فلاسفه ایران است.
32عنوان اثر چاپ شده و نشده در زمینه علوم اسلامی، تکمیل ساختمان مسجد ولی عصر تهران و تشکیل کتابخانه آن، تأسیس مکتب ولی عصر (موسسه آموزش عالی اسلامی برای بانوان در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با همکاری تنی چند از استادان حوزه و دانشگاه)، تأسیس موسسه صدوق جهت تعلیم و تربیت کودکان بی سرپرست در شهر ری، تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی در شهر رودهن، تاسیس مجتمعهای دینی و رفاهی شامل مسجد، گرمابه، مدرسه و... در روستاهای اطراف تهران، کرج و شهریار، فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی و خارج کشور جهت تقویت شیعیان به ویژه در زمان امام موسی صدر در لبنان و کمک به احیای جلدهای پانزدهم و شانزدهم کتاب بحارالانوار و دوره بیست و چهار جلدی کتاب مرآت العقول نوشته علامه محمدباقر مجلسی، بخشی از یادگاری ها و تلاش های ماندگار آیت الله میرخانی به شمار میروند. آیت الله سید احمد میرخانی که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز دارد، در 29 مهر 1372 در شهر تهران درگذشته است. پدرش سیّد مصطفی حسینی برغانی (میرخانی) نماینده نخستین دوره مجلس شورای ملّی و برادرِ سیّد مرتضی حسینی برغانی (پدرِ استادان سید حسین و سید حسن میرخانی بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران) است.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «یادگاری های فقیه البرزی در تهران»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1491، شنبه 11 آبان 1398، صفحه 8.
زندگی نامه آیت الله میرخانی در خبرگزاری دانا
یادداشت خبرگزاری ایسنا درباره یکی از یادگاری های علمی آیت الله سید احمد میرخانی
دکتر سید علی میرخانی فرزند آیت الله سید احمد میرخانی، مدیریت مجمع فلاسفه ایران را عهده دار است.
یکی از نشست های تخصصی مجمع فلاسفه ایران
از آثار آیت الله سید احمد میرخانی
مقاله حسین عسکری درباره آیت الله سید احمد میرخانی در ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات. این فقیه البرزی که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد در 29 مهر 1372 درگذشته است.
مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات
دیدار با غزلسرای تاریخ دان در تالیان البرز
حسین عسکری: روز چهارم آبان 1398 به اتفاق دوستان عزیزم آقایان دکتر محمد رضا حدادیان (باستان شناس) و داوود اسدی (مدیر جوان اداره کتابخانه های عمومی ساوجبلاغ) در روستای زیبای تالیان که خاستگاه خاندان علمی و فرهنگی میرخانی است، میهمان استاد عباس میرخانی (شاعر و پژوهشگر البرزی) بودم. دیدار از مسجد تاریخی روستای برغان و کتابخانه ارزشمند استاد و شنیدن خاطرات دست اول و مستند ایشان از چهره های علمی، فرهنگی و هنری ایران معاصر، لحظات خوش این دیدار نیمروزی را رقم زد. به هنگام بازگشت، حس خوشایندی داشتیم چون چند ساعتی از عالم متکثر سیاست جدا شده و سیری شیرین و مفید در سپهر فرهنگ و هنر ایران عزیز نصیبمان شده بود. مثنوی جناب مولانا به خط جادویی حضرت استاد سید حسن میرخانی (ره) هدیه و بهره معنوی بنده از این دیدار خاطره انگیز بود. استاد عباس میرخانی متولد سال 1325 خورشیدی در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است که از همان کودکی با خانواده اش در شهر تهران ساکن شده است. استاد میرخانی از شاعران غزلسرای معاصر ایران است. اشعارش بیشتر در سبک هندی و گاهی هم عراقی است. ایشان در انجمن های ادبی تهران نشو و نما یافته و تحصیلات عالی در رشته ادبیات و زبان فارسی دارد. مهربانی، تواضع، نظم، وسعت دید و شناخت قابل تحسین از تاریخ و ادبیات معاصر ایران از جمله ویژگی های این شاعر خوش قریحه البرزی است. در همان نخستین دیدار با استاد میرخانی در زمستان 1391 یکی از مجموعه اشعارش با عنوان «یادگار دفتر عمر» را به یادگار گرفتم. این کتاب در شمارگان سه هزار نسخه در سال 1376 به کوشش نشر نشانه در تهران منتشر شده است. «به یاد مذهب رندان» دیگر مجموعه اشعار استاد میرخانی است. نخستین غزل این کتاب را با هم زمزمه می کنیم و از خداوند کریم برای وجود نازنین استاد، سلامتی و بهروزی آرزومندیم.
به نوبهار جوان می شود طبیعت پیر
تو نیز ای تن خاکی جوانی از سر گیر
دم بهار چو جان می دمد به پیکر خاک
بدین نوید تو هم جان تازه ای بپذیر
به جام باده فروشوی زنگ غم از دل
که جز به می غم هستی نمی رود ز ضمیر
چو رند مست غنیمت شمار فرصت وقت
«که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر»
بهار عمر نپاید کنون به شادی کوش
که در پی اند ترا رهزنان بهمن و تیر
گل مراد ز گلزار عمر کی چیند
هر آنکه گشت به جان در غم زمانه اسیر
مرا که دست فرو شسته ام ز هر دو جهان
ملامت همه عالم نمی کند تاثیر
به کفر و زندقه بدنام عالمی بودن
هزار مرتبه خوشتر که شهره در تزویر
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
ورودی مسجد تاریخی برغان، از راست: داوود اسدی، استاد عباس میرخانی، حسین عسکری، محمد رضا حدادیان
گفت و گو با استاد عباس میرخانی لحظات خوشی را برای ما رقم زد.
کتابخانه شخصی استاد عباس میرخانی از گنجینه های علمی و فرهنگی استان البرز است.
در این دیدار، آقای داوود اسدی (مدیر اداره کتابخانه های عمومی ساوجبلاغ) درباره دسترسی پژوهشگران و نویسندگان شهرستان به منابع ارزشمند و کمیاب کتابخانه استاد عباس میرخانی، پیشنهادهای خوبی را طرح کرد.
گلگشتی پاییزی در باغ استاد عباس میرخانی در کنار رودخانه برغان. این باغ زیبا و کتابخانه اش، میزبان بسیاری از چهره های علمی، فرهنگی و هنری کشورمان بوده است.