https://t.me/s/taleghaniha
درباره نام روستای ایستا در طالقان
سلام آقای آهنگری عزیز. بی تردید این سخنان و نابردباری های ذیل آن، برخلاف اخلاق مدارا و روشن بینی های شادروان آیت الله طالقانی و طالقانی های آزاده و میهمان نواز است. نام گذاری «روستای ایستا» پس از انتشار «کتاب روستای ایستا» در بهار 1389، حاصل سلیقه و انتخاب ویکی پدیا، گوگل ارت، گوگل مپ و رسانه های دیداری و شنیداری است و ربطی به نویسنده بی عِده و عُده «کتاب روستای ایستا» ندارد. پاینده باشید و سلامت
حسین عسکری
10 اردیبهشت 1404
________________________________
اطلاعات هوش مصنوعی از چگونگی نام گذاری روستای ایستا
12 اردیبهشت 1404
________________________________
به گمانم ایستا - در ماده و معنا - نامی زیبا و بامسما است
واکنش دکتر مهراب رجبی (رئیس بنیاد ایران شناسی شعبه استان البرز)
به مطالب منتشر شده در «کانال تلگرامی طالقانی ها» درباره نام روستای ایستا
سرو ایستاده به، چو تو رفتار می کنی
طوطی خموش به، چو تو گفتار می کنی.
تا حدود چهار دهه قبل، روستایی با نام «ایستا» در سرزمین - و حتی فلات - ایران و از جمله در اقلیم زیبا و متنوع طالقان، وجود نداشت. اکنون اما فقط یک ایستا در ایران داریم، که در طالقان زیبای کهن جای گرفته است. چگونگی شکل گیری سکونتگاههای انسانی و داستان پر رمز و راز جاینام شناسی در ایران و جهان را ان شاء الله در نوشته ای جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد. واژه لات - به معنای انسان بی چیز و غالبا محروم که در جاینام شناسی کنایه از زمین غیر دائم واقع در حاشیه رودخانه ها. زمین هایی که به دلیل احتمال تغییر بستر رودخانه بر اثر جاری شدن سیلاب غیر قابل کشت - خصوصاً کشت باغی - می باشد، در تمامی نقاط کشور که رودی در آن جاری می باشد، به صورت پر شمار و با فراوانی بسیار، وجود دارد. در همین طالقان. دهها و اغراق نیست اگر گفته شود صدها، جاینام برخوردار از واژه لات وجود دارد. در البرز، و در دو ساحل رود کرج نیز وضع به همین منوال است. علاوه بر لات و لاتک، لوت و لوتک نیز از چنین قاعده ای بر خوردار است. بنا بر این اطلاق جاینام «لات پرده سر» بیانی کلی و عام بوده و در قالب علم جاینام شناسی از اعتبار برخوردار نبوده و معمولاً اطلاق خاص، ندارد. روستای پرده سر، روبروی روستای ورکش و قله قلادوش، در جنوب روستای خسبان و در دو کرانه خسبان رود، موجب شده که نام عمومی ایستا، لات پرده سر باشد. این یک قاعده جغرافیایی بوده، چنانچه در خصوص جاینام های واقع در ارتفاعات، به جای لات، از واژه های همچون؛ تیره، پشته و چال، استفاده می شود. شمار جاینام های برخوردار از این پسوندها و پیشوندها نیز بسیار فراوان - پر شمارتر از لات - می باشد. پرده سر را موقتاً، سر پل - مکان واقع در حاشیه رودخانه و برخوردار از پل ارتباطی - معنا می کنیم. معانی دیگری برای این جاینام و جاینام های مشابه در سرزمین عزیز و بس ارجمند ایران وجود دارد که می بایست در نوشته ای مستقل مورد بررسی و معرفی قرار بگیرد. برخی از این جاینام ها عبارتند از: پرک، پردان، پردمه، پراچان، پردمه، پردین و گیل پرده سر...
اتفاقاً هموندان ارجمند ایستایی ما - که این حقیر و برادرم جناب آقای دکتر حسین عسکری، نویسنده «کتاب روستای ایستا»، بارها مورد لطف و میهمان نوازی ویژه، سراسر لطف و بس ساده و صادقانه آنها قرار گرفته ایم. قبل از ورود به ایستا و ابتیاع این سرزمینها جهت اسکان، مدتی در حوالی تنکابن و در نزدیکی روستایی به نام «تیل پرده سر» اسکان گزیدند که متأسفانه مورد بی مهری - و تا حدودی غضب اهالی قرار گرفته، ناچار به ترک آنجا و نزول اجلال در ایستا شدند. نه تنها ایستا، که بخش هایی از ضلع شمال شرقی شهرک و همچنین حد شمال غربی اوانک در ساحل شمالی طالقان رود و شاید حتی ساحل جنوبی این رود پر خروش در جنوب روستاهای گزن و ورکش نیز در محدوده لات پرده سر واقع شده اند. خدا را چه دیدی شاید در آینده ایستا یا ایستا گونه های دیگری در همین محدوه شکل بگیرد!؟ اگر چه بر اساس همان منطق سرزمینی که بیان شد، زمینهای واقع در پایین دست گزن، در ساحل طالقان رود، منطقاً «گزن لات« نامیده می شود. در چند دهه اخیر به دلیل آنکه ایستا، به مانند دیگر لاتکها، غیر مسکونی بوده، نامی - خاص - نداشته هر از گاهی - باز هم بر اساس یک منطق نانوشته جغرافیایی و اقلیمی، نامی موقت و نزدیک به نام خاص قبل از ظهور و کشف ایستا - به این مکان داده شده است. ترک آباد، فانوس آباد و توفقیه، از جمله نامهایی بوده که به ایستای سابق گفته شده است. اتفاقاً به گمانم ایستا - در ماده و معنا - نامی زیبا و بامسما می باشد. لازم است یادآور شوم که در انتخاب این نام زیبا یکی از روحانیون زاهد، عابد و عالی مقام طالقان - که جنابشان که این بنده سال ها افتخار دوستی و موأنست با وی را دارم، راضی به ذکر اسمشان نمی باشند - نقش مشورتی موثر داشتند!؟ ایستا. با جاینام هایی همچون؛ ایسبی (ایسبی چال) اسبو کلا و باغ اسبان (همین منطقه پر تراکم در شمال غرب شهر کرج، که به اشتباه باغستان خوانده می شود) تشابه و تجانس دارد. قدری طولانی شد، این یادداشت را به مردم شریف و فرهنگ مدار طالقان و آن روحانی جلیل القدر سابق الاشاره و همچنین اهالی و ساکنان ایستا به ویژه حضرت آقای ضیایی، راهنما، راهبر و پیر روشن رای ایستاییان تقدیم می دارم.
گیسوت، عنبرینه گردن، تمام بود
معشوق خوبروی، چه محتاج زیور است.
11 اردیبهشت 1404
تصویر بالا متعلق به دیدار از روستای ایستا در 7 خرداد 1402 است.
________________________________
نکاتی درباره شکل گیری سکونتگاه در مزرعه چالان روستای پرده سر طالقان مشهور به ایستا
فرشاد اجلالی
با درود به اعضای کانال که خواهان روشنگری در زمینه مالکیت اراضی سکونتگاه ایستا شده اند، عرض می شود که دلیل من برای پاسخ گویی، شناخت از سابقه زمینهای روستای ایستا و مالکان آن بوده است. روانشان شاد. این زمینها بخشی از املاک قابل توجه اهالی پردسر بود که در کنار شاهرود واقع است. زمین هایی که به آنها «لات» گفته می شود و از زمین های کم بها و ریسک پذیر است. همینجا بگویم در طالقان قدیم در سه امر سرمایه گذاری را توصیه نمی کردند. باور داشتند که نهایتاً چیزی دستشان را نمی گیرد: بز و دختر و لات. برایش زبانزد هم ساخته بودند؛ «بزِ دارِو قُز دارِو لات دار». بزها هر چند سال یکبار دچار اپیدمی بیماری تنفسی بنام شُش می شدند و همه از دم تلف می شدند. دخترها بنابر تقسیم بندی های اجتماعی گذشته، شوهر میکردند و به نیروی کار خانواده ی همسرشان می پیوستند. لات هم تکلیفش معلوم بود. پس از چند سال زحمت و آبادانی، یکباره سیلی می آمد و همه را ویران میکرد و می برد. آن زمینهای نیمه ویران لات پردسر که به چالان معروف بود، در قسمت شرقی و زیر جاده چندصد متر زمین چمن طبیعی داشت که حدود یک دهه از سال 1344مورد استفاده بچه های شهرک [طالقان] بود برای فوتبال. تابستان ها بسیار پر طرفدار بود. مسابقات روستاها هم هر از گاهی انجام میشد. حتا چند بار از محلات تهران تیم دعوت می کردند برای مسابقه با شهرکی ها. اما مالکیت این بخش از زمینها مربوط بود به خانواده پدری مرحوم حاج محمدعلی شاملو، کدخدای پردسر و برادر و خواهرانشان. کدخدای پردسر یکی از مقتدرترین کدخداهای طالقان بود. مال مفت به کسی نمی داد. زمینها را به اهالی فعلی روستا فروختند و تا دینار آخرش را هم گرفتند. نکته ای که از دید دوربین بدستان مغفول مانده است اینکه زمینهایی را که سیل در سالیان دراز ویران کرده و به دشت سنگ و شن تبدیل شده است مالک می تواند با اجازه سازمان امور آب تصرف کرده و احیا نماید. کاری که این مردم جان سخت و زحمتکش از عهده اش بر آمدند و ویرانه را به بهشتی چشم نواز تبدیل کردند. هم به اقتصاد طالقان یاری رساندند و هم به طبیعت و محیط زیست آن خدمت کردند. این کار در چند جای دیگر هم رخ داده است. که در جای خود در خور تحسین و قدردانی است. همچنین این بندگان زحمتکش در آن مزرعه زیبا، یک واحد آسیاب آبی نیز راه اندازی کرده اند. طالقانی که در گذشته ها، بیش از نیمی از روستاهایش آسیاب داشتند. شهرک دو آسیاب و یک آبدنگ داشت برای بلغور و دان. امروزه خبری هم از آن آسیاب ها نیست. این بزرگواران غلات خود را همانجا آسیاب می کنند. (اگر دوستان تمایل به بازدید از آسیاب دارند، اعلام بفرمایند تا از کانال همان آقای علی اصغر عباسی با آنها هماهنگ کنیم تا در فصل کار که احتمالا اواخر خرداد باشد دیداری داشته باشیم).
اما اهالی روستای ایستا چرا طالقان را انتخاب کردند!؟ اینها از مسلمانان مومن تبریز بوده اند که بسیار پایبند به شرع و وفادار به مرجع تقلیدشان مانده اند. در دوره قاجار که رفته رفته بوی مدرنیسم و آزادی و تحول به مشام ایرانی ها هم میرسید، مرجع تقلیدشان استفاده از مظاهر تمدن غرب را حرام اعلام کرد و دستور داد در هیچ زمینه ای هم با دولت همکاری نکنید. خب با تحولات مدرن عرصه ی زندگی بر آنها هم تنگ می شد. تصمیم بر کوچ داشتند. کجا بروند؟ در سرزمینی که به داشتن مردم مومن مشهورند وانگهی سیزده تن از یاران امام زمان هم از طالقان هستند. گفتند میرویم آنجا شاید نسلهای سپسین ما هم که طالقانی میشوند از یاران ایشان باشند. مطلب آخر اینکه برخلاف بخل و حسد تهیه کنندگان آن ویدیوی کذایی، مسئولان و مردم محترم طالقان بسیار برخورد انسانی و ایمانی با آنها داشتند. به آنها مراجعه کرده و پیشنهاد کمک و همکاری در زمینه های مختلف دادند اما آنها ضمن تشکر گفتند در فلسفه زیستی ما کمک گرفتن از دولت جایی ندارد. در کلاس چهارم دبستان دهه چهل کتاب فارسی ما حکایت زیبایی داشت: عیسای مسیح (ع) از محلی گذر میکرد، دید جایی چند نفر جمع شده اند و گفتگویی دارند. نزدیک شد و دید سگی در راه مرده و مردم اظهار نظر میکنند. یکی می گفت آه آه چه بوی گندی می دهد دیگری آه آه آب دهانش زمین را نجس کرده سومی موهایش همه جا ریخته چهارمی... و الی آخر. حضرت عیسی گفت اما ببینید که چه دندانهای سفید و براق و تمیزی دارد!؟
تو صد حدیث مفصل بخوان از این مجمل
درود بر دوستان با فرهنگ طالقان.
________________________________
روستای ایستا به روایت دو شاعر طالقانی
در کنار شاهرود جانِ، جان
تکیه ای از خاک پاک طالقان
مردمانی ساده و بی دردسر
چند صباحی گشته بر ما میهمان
دور از چون و چرای زندگی
کوچ کردن این دیار عاشقان
زرق و برق روزگاران پس زدن
سادگی سر لوحه افکارشان
هرچه دارند حاصل دست رنج خود
نیستند محتاج نان دیگران
خانه های کاه گلی نزدیک هم
ساختند زیبا و کردن آشیان
خوش نشستن در جوار پردسر
اهل تبریزند و ترکی زبان
گوییا چند خانوار قوم و خویش
عهد و پیمان بستن و هم داستان
با غریبه ها ندارند خوش و بش
درب هاشان بسته اند بر این و آن
پرورانند اسب های قیمتی
راه وار و تیز پا و بس گران
مردها مشغول کارند و تلاش
کس ندیده تا کنون زن هایشان
گندم و صیفی کارند با برنج
خود کفا هستند از پیر و جوان
نیست روستا مزرعه باشد یقین
بس تماشاییست هر فصل و زمان
بیشتر از پنجاه نباشد قدمتش
نه که ایستا باشد و نه بی نشان
اشرف حکیم الهی
(شاعر اهل روستای هرنج طالقان)
ایستای دَه
ایستا جدید دَهی در طالقانه
مُردُمُش عاشُقِ صاحب زمانه
حرام وارد نمی گردَه به ایستا
کُجا چُنین دَهی در این جهانه؟
مهندس محب الله گل بابایی
(صاحب دیوان تات طالقانی)
این دو شعر نخستین بار در «کانال تلگرامی طالقانی ها» منتشر شده است.