حکایت زنان سیبیلو و مردان بیریش
فرزانه ابراهیمزاده
دکتر افسانه نجمآبادی استاد دانشگاه هاروارد و از نوادگان آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، سالها پیش در میانه بحثی جدلی به این نکته رسید که برای پیدا کردن رد پای وضعیت زنان در تاریخ میشود با تحلیل جنسیتی پیش رفت. نکتهای که در نهایت به نوشتن کتابی با عنوان «زنان سیبیلو و مردان بیریش» با عنوان فرعی «نگرانیهای جنسیتی در مدرنیته ایرانی» منجر شد. کتابی که بعد از چند سال از انتشار نسخه انگلیسی بخش اول آن با نظارت خانم نجمآبادی توسط آتنا کامل و ایمان واقفی در انتشارات تیسا منتشر شده است. در این کتاب تنها دو فصل از کتاب که بحث مربوط به تحلیل جنسیتی تاریخی است منتشر شده است و شاید نخستین اثری است که تاریخ زنان ایران را از این زاویه دیده است. نجمآبادی در مقدمه کتاب درباره علت انجام این پژوهش نوشته است: «سالها پیش در گرماگرم بحثی جدلی با مورخی که درباره تاریخ قاجار مطالعه میکرد، در جواب او که از محال بودن تحقیقات در زمینه زنان قاجاری به دلیل کمبود منابع تاریخی و کمبود اسناد قابل اعتماد درباره زنان آن دوره اظهار تاسف میکرد گفتم: اما ما اگر جنسیت را به صورت تحلیلی مطالعه کنیم، از منابع مربوط به مردان، درباره زنان هم میتوان استفاده کرد.» این حرف بداهه ظاهراً کلیدی در ذهن نجمآبادی برای پژوهشی بود که بر روال پژوهشهای عادی درباره زنان استوار نبود و آنطور که او به آن رسید این بود که چطور میشود با استفاده از تحلیل جنسیتی، تاریخ را متفاوت نگاشت؟ این تحلیل همان تاریخی بود که زنان در آن غایب نبودند. ادامه مطلب...
روزنامه پیام آشنا، ش 1020، شنبه 20 آبان 1396، ص 8
اشاره: باغ معنا، نخستین مجموعه داستانی نویسنده خوشقریحه، سرکار خانم شکوفه رحیمزاده همسر گرامی استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی و ثمره اندیشه روشن و قلم توانای این بانوی فرهیخته است که با نثری ساده، لطیف، موجَز و با الهام از طبیعت، نگارش یافته است . اگر داستانهای این مجموعه را فراخوانی برای اُنس با طبیعت و مهربانی با آن بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. در حقیقت در باغ معنا نویسنده تلاش نموده تا یادآوری کند که فطرت انسان، مبتنی بر اُنس، دوستی و قرابت با طبیعت، این یار مهربان است، و این موضوع، جان مایه داستانهای این مجموعه است.
در این راستا، نویسنده میکوشد تا طبیعت را در سطوح عینی و معنایی، برای خواننده خود به تصویر بکشد. در داستانهایی نظیر رویش و درخت صنوبر، توجه خواننده را بیشتر معطوف بُعد عینی طبیعت کرده، از تعامل بین سایر موجودات با یکدیگر تا مرز وجودِ روابط عاشقانه (در داستان گل کاسنی و سنگ دلباخته) و روابط عارفانه (در داستان زنبق سپید و زنبور) سخن میگوید. در داستان باغ پنهان، اما از حضور معنایی انتزاعی و ژرف در پس بُعد بیرونی طبیعت پرده برمیدارد که به مراتب زیباتر و حقیقیتر از بُعد رویین طبیعت است و از آنجایی که عادتزدگی و شتابزدگی را آفات زندگی انسان کنونی میداند که سبب گردیده طبیعت را در لایههای پیچیده و کاذب زندگی خود به دست فراموشی سپرده، آن را مورد جفا قرار داده، متحمّل رنج نماید، از خوانندگان خود میخواهد که در تعامل خود با طبیعت، دستکم این نگاه عادی و از سر تکرار خود را کنار گذاشته، عمیقتر به طبیعت بنگرند.
در داستان بلند «از جمادی…» که میتوان آن را نوعی سلوک عارفانه و با الهام از طبیعت دانست، نویسنده میکوشد تا خوانندگان خود را در شناخت بُعد معنایی طبیعت و آمیختگی سرشتی انسان و طبیعت یاری نماید. در حقیقت پس از سیر در بُعد بیرونی، خواننده در این داستان درمییابد که چگونه میتواند در بستر طبیعت، به کندوکاو در اعماق وجود خود بپردازد تا پس از درک کیفیت نیست شدن از خود، به بقاء و هستی حقیقی نائل گردد. امید آن داریم که نشر این کتاب، گامی در جهت حرکت به سوی حیات مبتنی بر فطرت و پیوند با طبیعت و شناخت بیشتر خویشتن خویش باشد. ادامه مطلب...
این دو قابله دانشگاه دیده
از سوی سازمان بهداشت جهانی و کنفدراسیون بین المللی مامایی، پنجم ماه مِی برابر با 15 اردیبهشت «روز جهانی ماما» نامگذاری شده است. این روز با هدف تقدیر از تلاش های ماماها و افزایش آگاهی و تبادل اطلاعات درباره سلامتی مادران و نوزادان در تقویم ها جای گرفته است. جالب است که بدانیم عین الهدی و صدیقه نجم آبادی دو خواهر البرزی هستند که در ردیف نخستین ماماهای دانشگاهی ایران به شمار می روند. خاستگاه این بانو، روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است.
تا یک قرن پیش در ایران، مامایی یا قابلگی رشته علمی نبود و قابله های تجربی عهده دار بار نهادن زنان ایرانی بودند. متأسفانه ناآگاهی غالب آنان از دانش روز، رویدادهای دردناکی همانند مرگ مادر یا نوزاد را در پی داشت. مَثل «قبر زن زائو تا چهل روز باز است» گویای این رویه سوگناک بود. سال 1298ش به کوشش احمدخان نصیرالدوله وزیر معارف وقت، «مدرسه قابلگی» راه اندازی گردید. پس از مدتی با آموزش های روشمند این مدرسه، تا اندازه ای از مرگ مادران و نوزادان کاسته شد. پس از آن در سال 1308 نخستین «مدرسه عالی مامایی» با اعطای مدرک معادل لیسانس به عنوان یکی از شعبه های مدرسه طب در ایران آغاز به کارکرد.
بانو عین الهدی نجم آبادی معروف به عینی خانم، نوه آیت الله شیخ هادی نجم آبادی از نخستین دانش آموختگان مدرسه قابلگی در ایران است. او در سال 1277 به دنیا آمد و با عیسی نجم آبادی ازدواج کرد اما عقد آنان پیش از آغاز زندگی مشترک، فسخ شد. این مامای البرزی در سال 1314 درگذشت و در آرامگاه خانوادگی خاندان علمی نجم آبادی واقع در محله شیخ هادی تهران به خاک سپرده شد. در یکی از اسناد به جا مانده از مدرسه قابلگی ایران که متعلق به سال 1303 است، نام عین الهدی نجم آبادی با معدل 15/33 در ردیف دانش آموختگان آن مدرسه ذکر شده است. در صدر این سند آمده است: «جلسه امتحان قابلگی (قسمت ژنیکولوژی) در بیمارستان زنان و کودکان در ایام شنبه و چهارشنبه 18 قوس 1303 در دو ساعت بعدازظهر در تحت ریاست آقای دکتر لقمان الدوله و دکتر یونس خان و دکتر علیم الملک تشکیل و شروع به امتحان شد.»
بانو صدیقه نجم آبادی خواهر کوچک تر عین الهدی هم از نخستین دانش آموختگان مدرسه مامایی در ایران به شمار می رود. او در 12مهر 1281در تهران زاده شد و در سال 1303با احمد نجم آبادی ازدواج کرد. آن دو صاحب فرزندی به نام پرویز شدند که در دو سالگی درگذشت. این ازدواج در سال 1311به جدایی انجامید. صدیقه نجم آبادی در سال 1323ازدواج دیگری کرد و در نهایت در 4 فروردین 1334در اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت و در کنار آرامگاه خواهرش به خاک سپرده شد.
- نشر نخست این مطلب در: حسین عسکری، «دو خواهر البرزی نخستین ماماهای البرزی»، روزنامه پیام آشنا، سال سوم، ش 885، شنبه 16 اردیبهشت 1396، ص 8.
بانوان سرزمینم
حمید حشمدار
در لابه لای اوراق تاریخ معاصر ایران، این کهن سرزمینِ سربلندِ زخم دیده، و درد ناملایمات کشیده، نامِ نامدار بانوانی هویداست که غرور و عظمت را با اشک و حسرت ممزوج می سازند. آنانی که پا در رکاب زمانه کردند، و اولین ها را برای "بانوان سرزمینم" بنیان نهادند. بانو آغابیگم نجم آبادی فرزند حاج شیخ هادی نجم آبادی، احدی از آنان است. فرزند عالم برجسته دوران قاجار و برخاسته از خاک عالِم خیز استان البرز، که نام زادگاهاش، نجم آباد (روستایی در شهرستان نظرآباد)، همواره پرافتخار در سپهر بی انتهای مردان ایران عزیزم، می درخشد. خاندانی که بیش از 25 عالم به دنیای تشیع تقدیم نموده است (آل احمد: 1389، 53). کمتر کسی از رجال مشهور مشروطه را میتوان نام برد که یا مستقیم شاگرد شیخ هادی نجم آبادی نبوده یا با وی رابطه نداشته است. از معروفترین شاگردان شیخ میتوان به سیدمحمد طباطبایی، علی اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینی، میرزا جهانگیرخان شیرازی، میرزاحسن رشدیه، ملک المتکلمین و ناظم الاسلام کرمانی اشاره کرد (عسکری: 1383، 19).
آغابیگم نجم آبادی در خانواده ای رشد نمود که چنین بود. وی از پرچم داران جنبش زنان در دوران مشروطه است که با تاسیس انجمن ها و موسسات خیریه و همچنین نامه ها و سخنرانی های خود، تحولات ارزنده ای را در تاریخ فعالیت های سیاسی و اجتماعی زنان ایران ثبت نموده است. در ذیل این سطور به برخی از این فعالیت ها اشاره می نمایم. ادامه مطلب...
از این انتخاب خوشحالیم
بخش اول
محبوبه حسینزاده
شرکت کشت و صنعت و دامپروری زرین هیو در یک جادهی فرعی کوچک، دو کیلومتر بعد از کارخانهی سیمان آبیک قرار گرفته است. باید برای برگشت به شهر، آژانس بگیریم. وقتی ماشین از جاده فرعی وارد جادهی اصلی میشود، تازه چشممان به هفت پرچم کوچک میافتد که در ابتدای جادهی شرکت نصب شدهاند؛ پرچمهایی خالدار، همانند پوست گاوهای سفید با خالهای سیاه. یادم افتاد که وقتی با منشی زن شرکت تماس گرفته بودم تا آدرس را بگیرم، همین را گفته بود. چرا یادمان رفت بپرسیم چرا هفت؟
راننده تاکسی یکی از شرکتهای مسافربری ترمینال غرب، جایی در بزرگراه، زیر یک پل عابر پیاده، ماشین را نگه میدارد و توضیح میدهد که باید به آن سوی خیابان برویم تا با تاکسی دربست دیگری به مقصد موردنظر برسیم. آن سوی خیابان، بیرون شهرکی نیمهساز، یک پیکان مستهلک قدیمی پارک شده و راننده در حال خوردن نان و پنیر و چای داغ است. چند دقیقهای کنار جاده منتظر میمانیم و مقصد را به ماشینهایی که برایمان نگه میدارند، میگوییم ولی هیچکدام با ما هممسیر نیستند. بالاخره هم مزاحم خلوت صبحگاهی راننده پیکان میشویم تا شاید بتوانیم آدرس دقیقتری بگیریم. مسیر را «مثل کف دستش» بلد است و چند دقیقه بعد در ابتدای یک جادهی فرعی باریک هستیم که به مجتمع بزرگی در میانه یک دشت سرسبز بیانتها ختم میشود. روبهروی در ورودی مجتمع، گلکاری و دور تا دور آن درختکاری شده است. سکوت و آرامش خوشایندی در فضا جاری است. برای انجام هماهنگیها، چند دقیقهای در اتاق نگهبانی معطل میشویم و بعد یکی از کارگران ما را به ساختمان اداری و مدیریت مجتمع هدایت میکند. حضور زنان جوانی که با مانتوهای یکشکل رسمی به همراه مردان در حال تردد و انجام کارها هستند، جالب است. بعد از چند دقیقه به اتاق مدیریت مجتمع راهنمایی میشویم. حسین رضایی، مدیر 34ساله شرکت کشت و صنعت و دامپروری زرین هیو است که از هشت سال قبل در دامداری صنعتی بزرگی که پدرش تأسیس و راهاندازی کرده است، بهرغم فضای کاری مردانه حاکم بر دامداریها، زنان را چه در بخش کارگری و چه در بخش کارشناسی استخدام کرده است. این دامداری دارای 9 هزار رأس گاو است که 5 هزار رأس آن گاو شیری است و بیشتر کارگران و کارشناسان زن هم در بخش شیردوشی ـ قلب اصلی دامداری ـ مشغول به کارند. رضایی ادامه مطلب...
از این انتخاب خوشحالیم
بخش دوم
زن سوم، مسئول بخش شیردوشی قبل از زایمان
رزا خوشنیت متولد 1365 است. او هم لیسانس مهندسی کشاورزی، گرایش علوم دامی است. بر خلاف خانم طاهری و صادقی، آرام و ساکت به نظر میرسد و هر پرسشی را با طمأنینه پاسخ میدهد.
از قبل با این رشته آشنایی داشتی و به آن علاقهمند بودی یا اتفاقی در آن قبول شدی؟
یکی از آشناهایمان در همین رشته درس خوانده بود و البته پدرم هم قبلاً سوله دام و طیور داشت. همین دو عامل باعث شد به این رشته علاقهمند شوم و تحصیل در این رشته یکی از اهدافم شود.
چطور شد که برای کار به این دامداری مراجعه کردی؟
وقتی دانشگاه رفتم، به کار در گاوداری بیشتر علاقهمند شدم، در حالی که بعضی از بچهها همان ترم اول انصراف میدادند. در طول دوره تحصیل هم، دو بار از طرف دانشگاه ما را برای بازدید به این گاوداری آوردند و من محل کارم را هم انتخاب کردم. بعد از گرفتن لیسانسم، تا هشت ماه بیکار بودم و در این فاصله به گاوداریهای دیگر هم سر زدم ولی اینجا و محیطش را خیلی بیشتر دوست داشتم.
خانوادهات مخالفتی با شغلت ندارند؟
خانوادهام خیلی راحت قبول کردند. آنها ساکن کرجاند و روزی که به اینجا آمدم، برادرم هم همراهم آمده بود، به خانوادهام گفت که اینجا کارشناس خانم هم دارند و با محیطهای گاوداریهای دیگر فرق دارد. هنوز هم بعد از یک سال و سه ماه که از کارم در اینجا میگذرد، کارم برایشان جذابیت دارد. من هم در یکی از سوئیتهای بخش مسکونی اینجا زندگی میکنم و هر وقت به خانه میروم، خانوادهام با هیجان در مورد کارهایم در گاوداری میپرسند.
چه مسئولیتی در این دامداری بر عهده داری؟
مسئول بخش شیردوشی قبل از زایمان هستم. البته قبلاً این شیردوشی فقط برای گاوهای تازهزا بود ولی بعداً دستگاههای شیردوشی را افزایش دادند و گاوهای تازهزا، گاوهای کمشیر، گاوهای آبستن که در ماههای آخر میزان شیرشان کم میشود، در این بخش دوشیده میشوند. در هر شش ساعت حدود هفتصد گاو در این شیردوشی دوشیده میشوند.
اگر در موقعیتی قرار بگیری که باید بین شغل و ازدواج با مرد دلخواهت، یکی را انتخاب کنی، کدام را انتخاب میکنی؟
من با توجه به روحیهای که دارم، دوست دارم حتما شاغل باشم. نمیتوانم تمام ساعات روز را در خانه بمانم. از مردی هم که مرا دیده و شغلم را میداند، انتظار دارم که مرا همهجوره قبول کند. اگر هم این پیشنهاد را بدهد که برای ازدواج با او باید دست از شغلم بردارم، خیلی بهم برمیخورد و ناراحت میشوم، فکر نمیکنم بتوانم با چنین مردی کنار بیایم. ادامه مطلب...
نام کتاب: قره العین (زندگی، عقیده و مرگ) / نویسنده: مهدی نورمحمدی/ ناشر: علمی / سال چاپ: 1394 / مکان چاپ: تهران / شمارگان: 1000/ تعداد صفحات: 274
درباره نویسنده کتاب: مهدی نورمحمدی متولد سال 1351 و کارشناس علوم سیاسی است. نخستین کتاب او «فرهنگ واژگان قرآنی» نام دارد که در سال 1375 توسط انتشارات رهنما منتشر شد. از نورمحمدی تاکنون آثار متعددی درباره استان قزوین منتشر شده است که از جمله آن ها می توان به «قزوین در انقلاب مشروطیت»، «سرگذشت موسیقی دانان قزوین»، «مشاهیر قزوین»، «دیوان عارف قزوینی» و «خاطرات عارف قزوینی»، «سرآغاز عکاسی در قزوین»، «تئاتر و سینما در قزوین»، «تاریخ شهرداری قزوین» و «من و آزادی (خاطرات میرزا حسین خیاط)» اشاره کرد.
باید به تاریخ نگاری رسمی روزگار قاجار مشکوک شد
حکومت خراسان در دوران قاجار از مناصبی بود که قیمتی گزاف داشت و از وجههی خاصی برخوردار بود. علاوه بر حاصلخیزی کشاورزی خراسان و اهمیت مشهد که از مراکز مهم جلب زوار و تجار بود و اراضی و عواید هنگفتی وقف آن شده بود، نواحی شمالی و شرقی این ایالت به دلایل سیاسی در قرن نوزدهم مورد توجه و رقابت دولتهای انگلیس و روس و ایران هم بود. در سال 1284 شمسی، با کممحصولی مزارع و شیوع ملخ در منطقه، مردم قوچان از بابت پرداخت مالیات در چنان تنگنای سختی قرار گرفتند که ناچار شدند دختران خود را بفروشند تا بتوانند خراج حکومت آصفالدوله در خراسان را بپردازند، حاکمی که آوازهی ظلم و اجحاف وی در حق رعیت به گوش همه رسیده بود. افسانه نجمآبادی مورخ و استاد دانشگاه هاروارد در کتاب «حکایت دختران قوچان، از یادرفتههای انقلاب مشروطیت» به این ماجرا پرداخته و موشکافانه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن را تحلیل کرده است:
فروش دختران قوچانی به ترکمانان و ارامنهی عشقآباد در بهار سال 1284 هجری شمسی در دوران حکومت آصفالدوله در خراسان، و به اسارت رفتن زنان باشقانلو در پاییز همان سال در حملهی ترکمانان به ناحیهی بجنورد در زمان حکمرانی سالار مفخم رخ داد. اگرچه فقر رعیت و ظلم حکومت و حتا دخترفروشی واقعهای بیسابقه نبود ولی همزمانیاش با جنبش مشروطه این دو حادثه را به سرعت تبدیل به یکی از داستانهای تظلم «ملت» علیه «دولت» ساخت و بدین ترتیب بود که زبانزد عام و خاص گشت. به عبارتی، بازگوییهای این داستان در ایجاد احساس «تعلق ملی» موثر افتاد و «دختران قوچان» در این بازگوییها «دختران ایران» شدند. ادامه مطلب...
صدیقه نجم آبادی
بانو صدیقه نجم آبادی، دختر شیخ مهدی نجم آبادی و نوه شیخ هادی نجم آبادی، در 12 مهر 1281ش در خاندان علمی نجم آبادی به دنیا آمد. او از نخستین دانش آموختگان مدرسه مامایی در ایران بود. صدیقه نجم آبادی در سال 1303ش با احمد نجم آبادی ازدواج کرد و آن دو صاحب فرزندی به نام پرویز شدند که در دو سالگی درگذشت. این ازدواج در سال 1311 به جدایی انجامید. در سال 1323 با ضیاء نجم آبادی ازدواج کرد. صدیقه نجم آبادی در چهارم فروردین 1334 در اثر ابتلا به سرطان درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در خیابان شیخ هادی نجم آبادی، در تهران، به خاک سپرده شد.
عین الهدی نجم آبادی
بانو عین الهدی (عینی خانم) نجم آبادی، دیگر دختر شیخ مهدی نجم آبادی، در سال 1277ش به دنیا آمد. او از نخستین دانش آموختگان مدرسه مامایی در ایران بود. عینی خانم با عیسی نجم آبادی ازدواج کرد اما عقد نکاح قبل ازعروسی فسخ شد (1345ق). او درسال 1314ش درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در خیابان شیخ هادی نجم آبادی، در تهران، به خاک سپرده شد. (به نقل از وب سایت دنیای زنان در عصر قاجار).