نقشه ای برای بی آبرویی شیخ در کرج
پژوهشگران تاریخ معاصر، یکی از دلایل اصلی سقوط حکومت پهلوی را تشکیل و فعالیت «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» موسوم به (ساواک) می دانند. سازمانی جهنمی که به اصول انسانی، اخلاقی، شرعی و قانونی پایبند نبود و به طور مطلق دستش را برای انجام اقدامات مختلف علیه مخالفان حکومت باز می دید. ساواکیان تحقّق «هدف» یعنی بقای حکومت پهلوی را «با هر وسیله ای»، روا می دانستند و جهنمی را برای مردم سالاری و آزادی های مشروع مردم مظلوم ایران پدید آورده بودند.
این مقدمه را نوشتم تا اسنادی کمتر دیده شده در پیوند با عملکرد ساواک در استان البرز را توضیح دهم.
آیت الله شیخ حسین لنکرانی، فعال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر صد ساله خود را در کرج و ساوجبلاغ گذراند و در 19 خرداد 1368درگذشت. منزل و باغ او در محله حصار کرج، محل دیدار و گفت و گوهای چهره های مذهبی و سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود. امام خمینی هم بین سال های 1339تا 1342به این منزل رفت و آمد میکرد. اعتراض به قرارداد خفت بار وثوق الدوله در سال 1298، راه اندازی روزنامه اتحاد اسلام در سال 1303، نمایندگی مردم اردبیل در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، ستیز با بلوای جمهوری خواهی رضا خان در سال 1302، تبعید به منطقه کلات نادری و مشهد به وسیله رضا خان در سال 1303، ارتباط گرم با آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و شهید سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی (رهبر جمعیت فداییان اسلام)، حمایت از ملی شدن صنعت نفت ایران و مشارکت در قیام 15 خرداد 1342 از فرازهای مهم کارنامه سیاسی آیت الله لنکرانی است. آیت الله لنکرانی در پی فعالیت های ضد استعماری و انقلابی، چندین بار از سوی رضا شاه پهلوی تبعید شد. مرحله دوم تبعید او در سال 1305 رخ داد و این زمانی بود که شیخ، اسناد دولتی و محرمانه مربوط به شیخ مهدی خالصی و فرزندش شیخ محمد خالصی زاده (درگذشت 1342) را در روزنامه اتحاد اسلام افشا کرد و این موضوع سبب درگیری او با رییس کل نظمیه شد. رییس نظمیه در 25 اردیبهشت 1305ش طی گزارشی به محمدعلی فروغی رییس الوزراء وقت، از او خواست که چون آیت الله لنکرانی در تهران منشأ اختلال در اذهان و امنیت عمومی می باشد، موارد پیش گفته را با رضا شاه در میان گذارَد تا در صورت موافقت او، شیخ به خارج از کشور تبعید شود که در این مرحله، آیت الله لنکرانی مدتی به منطقه ساوجبلاغ تبعید گردید. محل دقیق و مدت این تبعید روشن نیست.
مجموعه اسناد ساواک و شهربانی درباره آیت الله لنکرانی در کتابی 640 صفحه ای در پاییز 1383 منتشر شده است. بخشی از این اسناد درباره رویدادهای مربوط به سکونت او در شهر کرج است. قدیمی ترین سند این مجموعه، نامه ای است که سرهنگ پورکارگشا رییس وقت اداره کارآگاهی در 29 آذر 1327 به کلانتری مستقل کرج درباره مراقبت از جلسات سیاسی در منزل آیت الله لنکرانی نوشته است.در 5 بهمن 1340 گزارشگر ساواک درباره او نوشته است: «در بین اهالی کرج معروفیت دارد و حسن شهرت. اهالی کرج عموماً نسبت به وی احترام می گذارند و بعضی مواقع در محافل نیز سخنرانی میکند.» همچنین مخبر ساواک در گزارش 28شهریور 1341، آیت الله لنکرانی و آیت الله سید حسن مدرسی یزدی را «دو روحانی تقریباً با نفوذ کرج» توصیف کرده است. از اسناد ساواک برمی آید که او بر مقامات حکومتی کرج نفوذ داشت؛ به طور مثال در 8 بهمن 1340 مأمور ویژه ساواک گزارش کرده که جلسه ای با حضور بهاء (شهردار کرج)، پرویزیان و زرندی (اعضای انجمن شهر) و جاوید (رییس بانک ملی) در منزل آیت الله لنکرانی درباره عملکرد سعیدی (فرماندار کرج) برگزار شده است.
در سال 1349حوصله اداره کل سوم ساواک (بخش امنیت داخلی)، از دست شیخ مبارز کرج سر می رود و در 14تیر همان سال دستور می دهد طرحی را برای «تضعیف و خفیف کردن» شیخ تدارک ببینند. در 22تیر 1349نواب (رئیس ساواک تهران) پیشنهاد می دهد برای بی آبرو کردن شیخ در بین مذهبی ها، به او تهمت کمونیست بودن و عضویت در حزب توده ایران زده شود. قرار می شود اعلامیه ای در 300نسخه با امضای جعلی «جمعی از روحانیون تهران» تنظیم و با رعایت اصول امنیتی، در محافل مذهبی و حوزوی پخش شود.حیطه بندی و دقت حفاظتی در تنظیم و توزیع این اعلامیه دروغین، به اندازه ای رعایت شده بود که یکی از مخبران ساواک در 11آذر 1349در گزارشش این اعلامیه را به جریان میرزا یوسف شعار تبریزی و آیت الله سید ابوالفضل برقعی قمی (از چهره های جریان قرآنیون شیعه) نسبت داده است. واکنش آیت الله لنکرانی هم جالب است همان مخبر ساواک نوشته که شیخ این اعلامیه را دیده و گفته ماتحتش را با آن پاک کرده است...!
_____________ روایت هایی از مرد دین و سیاست _____________
- آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب: «خدا مرحوم آقا شیخ حسین لنکرانی، روحانی سیاسىِ کهنه کار قدیمی را رحمت کند. ایشان سال های 53 و 54 یا شاید هم زودتر - سال های اواخر دهه چهل - وضعیت رژیم طاغوت را تشبیه می کرد به کسی که روی یک گنبدی رفته و یک دستمال ابریشمی هم دستش است که توی آن پر از گردوست؛ و گوشه این دستمال وا شده و گردوها همین طور دارد می ریزد؛ این می خواهد این گردو را بگیرد، یک گردو از آن طرف می افتد، یک گردوی دیگر، یک گردوی دیگر، خودش هم روی گنبد است! بالاخره آدم روی زمین صاف، باز می تواند گردوها را هر جور هست جمع کند. به نظر من امروز نظام سلطه در مواجهه با حرکت اسلامی یک چنین حالتی دارد. جاپایش محکم نیست.»
- آیت الله شیخ علی پناهاصلانی اشتهاردی (درگذشت 1387): «مرحوم لنکرانی خیلی علاقه مفرطی نسبت به حضرت امام خمینی که در تابستان سال 1341 مدتی در شهرستان کرج در [محله] حصار منزل کرده بود، ابراز می داشت و برای احترام امام که او را دعوت کرده بود، از کثیری از معاریف کرج، از روحانی و اداری، دعوت به عمل آورده بود. مرحوم آیت الله لنکرانی در مدت توقف حضرت امام در کرج، اکثر ایام را پیش امام می رفت و مفاسد اعمال پهلوی را برای ایشان بازگو می کرد و قطعاً بدین وسیله اطلاعات حضرت امام نسبت به دستگاه فاسد بیشتر می شد... من خودم از مرحوم آیت الله لنکرانی به دو گوش خود شنیدم که می فرمود: قربانِ خاک پای حاج آقا روح الله بروم. با اینکه چندین سال مسن تر از ایشان بود.»
- حسین شاه حسینی (درگذشت 1396): «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزء شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حائری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»
- شیخ جعفر جوادی شجونی (درگذشت 1395): «حدود ده سال پیش از پیروزی انقلاب [اسلامی] به کرج دعوت شدم. علت آن هم فوت مادر آیت الله شیخ حسین لنکرانی از انقلابیون قدیمی بود. پس از آنکه برای این مسأله در مسجد جامع کرج مراسمی برپا شد و در آنجا منبر رفتم، سخنان من مورد توجه قرار گرفت و از آن زمان به بعد اهالی کرج در ایام ماه صفر به خصوص در دهه آخر آن برای سخنرانی از من دعوت به عمل آوردند.»
منابع
سعیده محرمی؛ سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 28، 31، 32؛ شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، ص 2، 20، 22، 36، 38، 268، 275، 285، 290، 293، 299؛ گلشن ابرار، ج 6، صص 261 - 271؛ حمید بصیرت منش، علما و رژیم رضا شاه، ص 379؛ حمید کرمی پور، انقلاب اسلامی در کرج، ص 73، 126؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی، از تعامل تا تقابل با آمریکا»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 28، ص 7؛ همان نویسنده، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و 22، ص 7، 38، 41؛ مهدی ابوطالبی، «بیناترین به احوال رجال ایران»، ماهنامه معارف، ش 114، ص 49؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 218؛ محمد شریف رازی، اختران فروزان ری و طهران یا تذکره المقابر فی احوال المفاخر، ص 105؛ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مدظله العالی)، 2 تیر 1389.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «نقشه ای برای بی آبرویی شیخ در کرج»، ماهنامه قاف البرز، سال چهارم، شماره 11، بهمن 1401، صفحه 6.
آیت الله شیخ حسین لنکرانی در سال های پایانی عمر، شهر کرج
سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مسجد جامع شهر کرج
از چپ: آیت الله سید محمود علایی طالقانی، آیت الله شیخ حسین لنکرانی، شیخ ابوذر بیدار
سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مسجد جامع شهر کرج
از چپ: آیت الله شیخ حسین لنکرانی، آیت الله سید محمود علایی طالقانی، استاد محمدتقی شریعتی
مجموعه اسناد ساواک و شهربانی درباره آیت الله لنکرانی در پاییز 1383 منتشر شده است.
اسناد مورد اشاره سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک)
سریال «هزار دستان» به نویسندگی و کارگردانی شادروان علی حاتمی (درگذشت 1375)، به سفارش شبکه اول سیما بین سالهای 1358تا 1366ساخته شد. مرحوم حاتمی دو فیلم سینمایی «کمیته مجازات» و «طهران روزگار نو» هم از آن بیرون کشید. این اثر تلویزیونی فاخر در سال 1397 به مناسبت «روز جهانی میراث دیداری و شنیداری»، در «فهرست حافظه جهانی یا میراث مستند جهانی یونسکو» به ثبت رسیده است. محور داستان این سریال، برداشتی آزاد از کارنامه «کمیته مجازات» و چهره های سیاسی و مذهبی مرتبط با آن است. این تشکّل مخفی در شهریور 1295مقارن با حکومت آخرین پادشاه سلسله قاجاریه یعنی احمد شاه اقدام به ترور افرادی کردند که به نظرشان ایادی بیگانه و عامل فقر و بدبختی ایران و ایرانیان بودند. به خاطر دارم بیشتر مردم در دهه های شصت و هفتاد خورشیدی، جمعه ها غروب پای تلویزیون می نشستند تا هزاردستان را با شوق تماشا کنند. تیتراژ و موسیقی آغازین و پایانی سریال هم هنوز در گوشم طنین انداز است. چندی پیش در پیوند با «البرزپژوهی» به ذهنم خطور کرد که ربط البرزی این سریال تاریخی و به یادماندنی را شناسایی کنم؛ تا کنون موارد زیر را دریافتم:
الف) سه بازیگر این سریال، البرزی هستند: 1. استاد عزت الله انتظامی (درگذشت 1397) در نقش «خان مظفر»، ریشه در شهر اشتهارد دارد؛ 2. استاد جعفر والی (درگذشت 1395) در نقش «رئیس نظمیه»، فرزند روستای ولیان ساوجبلاغ است؛ 3. اسماعیل محرابی (متولد 1323) در نقش «مامور سرشماری»، خاستگاهش روستای امیرنان طالقان است.
ب) موسیقی زیبای هزاردستان، حاصل هنرنمایی ماندگار شادروان «استاد مرتضی حنانه» موسیقیدان و آهنگساز نامدار ایرانی است که در 24مهر 1368بر اثر بیماری سرطان درگذشت و پیکرش در آرامستان امامزاده طاهر شهر کرج به خاک سپرده شد.
ج) استاد علی نصیریان (متولد 1313) نقش «ابوالفتح صحاف» را در این سریال بازی کرده که ترکیبی از شخصیت سه تن از اعضای اصلی کمیته مجازات یعنی «سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده»، «میرزا ابراهیم خان منشی زاده» و «محمد نظر خان مشکات الممالک» است. ابوالفتح زاده که از مهاجران قفقازی مشروطه خواه بود پس از فتح تهران، با حکم رئیس بلژیکی خزانه داری کل ایران، مامور مالیات ساوجبلاغ و شهریار شد اما به جهت بدرفتاری با رعایا برکنار شد. برخی منابع تبلیغ و گرایش او به بهائیت را در این عزل بیتاثیر نمیدانند. پس از شناسایی کمیته مجازات، ابوالفتح زاده به همراه منشی زاده محکوم به تبعید به شهر مرزی کلات نادری در خراسان شدند اما در میانه راه در امرداد 1297در 12کیلومتری سمنان هدف گلوله قرار گرفته و کشته شدند. مأموران حکومت قاجار در گزارش خود آورده اند که آنها قصد فرار داشتند.
د) استاد جمشید مشایخی (درگذشت 1398) در سریال هزار دستان به خوبی از پس نقش «رضا تفنگچی / خوشنویس» برآمده است. به گفته مرحوم علی حاتمی این نقش، ترکیبی از شخصیت خود کارگردان، میرزا محمدحسین سیفی قزوینی (درگذشت 1315) ملقب به عمادالکتاب، استاد میرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهی (درگذشت 1271) و کریم دواتگر (درگذشت 1296) است. عمادالکتاب دایی مادر مرحوم حاج احمد صالحی (درگذشت 1381) بازرگان خوشنام و پرهیزگار تهران و بیروت در دهه پنجاه شمسی است که ریشه در «خاندان علمی و فرهنگی برغانی» دارد. احداث حسینیه کربلاییها در تهران، تأمین هزینه چاپ کتاب «موسوعه البرغانی فی فقه الشیعه» نوشته جدش آیت الله شیخ محمد صالح برغانی، کمک به بازسازی بخشی از بقعه امامزاده حسین و مسجد محمدخان بک قزوین از جمله اقدامات مرحوم حاج احمد (پدر دانشمند هسته ای استاد دکتر علی اکبر صالحی) به شمار می رود. مرحوم کلهر هم حق استادی بر تعدادی از خوشنویسان البرزی همانند سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1318) پدر استادان سید حسین و سید حسن میرخانی، استاد میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326) و استاد ابراهیم بوذری طالقانی (درگذشت 1365) دارد. استاد کلهر منش آزادیخواهانه ای داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار می رفت. او از پیروان فکری آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش و آزادی خواه صدر مشروطیت بود. وقتی استاد کلهر در 65 سالگی بر اثر بیماری وبا درگذشت، شیخ هادی بر او نماز گزارد و پیکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.
- منابع و پانوشت های این مقاله در دفتر روزنامه محفوظ است.
- حسین عسکری، «نسبت های البرزی هزاردستان»، روزنامه پیام آشنا، سال هشتم، شماره 2027، چهارشنبه 25 اسفند 1400، صفحه 3
تصاویر مقاله در وب سایت روزنامه پیام آشنا
تصحیح و پوزش
جناب استاد دکتر علی اکبر صالحی پس از مطالعه مقاله فوق در 25 اسفند 1400، مرقوم کردند: «شادروان استاد عمادالکتاب، دایی مادر مرحوم حاج احمد صالحی پدر آقای دکتر هستند.» ضمن پوزش، این کاستی که پیش از این در برخی منابع مکتوب هم آمده است، اصلاح می گردد.
بازدید سه میلیونی از«ساوجبلاغ پژوهی»
وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» را در 20 آبان 1386 با هدف انتشار و بررسی پژوهش های انجام شده درباره ساوجبلاغ تاریخی (شامل شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد استان البرز) راه اندازی کردم. البته چند سالی است، «ساوجبلاغ پژوهی» به «البرزپژوهی» تبدیل شده است. هم اکنون 1590 عنوان مطلب، در این رسانه مجازی منتشر شده است. به توصیه یکی از دوستان، این وبلاگ را در 25 دی 1389 در «ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به ثبت رساندم. خوشبختانه در چند روز اخیر، بازدیدهای این وبلاگ به سه میلیون رسیده است. بنا دارم در سال پیش رو، این وبلاگ را بیشتر به روز نگه دارم چون در برخی آثار مکتوب شامل کتاب، پایان نامه های دانشجویی و نشریات، به مطالب آن ارجاع داده شده است.
حسین عسکری - 19 اسفند 1400
__________________________
نسبت های البرزی سید مصلح
18 اسفند در تقویم ایران، روز بزرگداشت مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی (بیدارگر شرق و احیاگر اندیشه دینی در پایان سده سیزدهم و آغاز سده چهاردهم هجری قمری) نامیده شده است. به همین مناسبت حدود 40 دقیقه از صفحه اینستاگرام البرزپژوهی درباره این مصلح مسلمان و پیوندش با استان البرز سخن گفتم. امیدوارم این تکاپوها در شناخت تاریخ استان البرز مفید باشد.
حسین عسکری - 18 اسفند 1400
فایل این برنامه در صفحه اینستاگرام البرزپژوهی
__________________________
روزنامه اقتصاد البرز، سال دوم، شماره 90، پنج شنبه 18 دی 1399، صفحه 8
پنج شنبه 14 اسفند 1399 / 14:42
دستهبندی: البرز
کد خبر: 99121410747
خبرنگار: 50022
خبرگزاری ایسنا / البرز: دکتر محمد مصدق (متولد 1261 - درگذشت 1345) نخست وزیر مخالف حکومت پهلوی است که سالهای پرحادثهای از عمرش را در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد استان البرز گذراند و در 14اسفند 1345در خانه و تبعیدگاهش به خاک سپرده شد. تصویری از آن روز تاریخی باقی نمانده یا تا کنون منتشر نشده است. آزاده اخلاقی (عکاس معاصر) در عکس منتشر شدهای، تلاش کرده براساس گزارشهای تاریخی، صحنه خاک سپاری دکتر مصدق در روستای احمدآباد را بازسازی کند. در این عکس، روحانی سیدی حضور دارد که کمتر درباره او سخن گفته شده است. دکتر حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه در یادداشتی برای ایسنا، نوشت:
آیت الله سید رضا موسوی فرید مشهور به آیت الله سید رضا زنجانی (متولد 1282 - درگذشت 1362) از روحانیون مخالف حکومت پهلوی و طرفدار نهضت ملی ایران بود. او پس از کودتای 28مرداد 1332چهار بار بازداشت و زندانی شد و مدتی هم در تبعید بود. آیتالله زنجانی با مصدق - که در احمدآباد تبعید بود - در ارتباط بود و گهگاه برای او خوراکی و تنقلات می فرستاد. پس از درگذشت مصدق، آیت الله زنجانی بر پیکر او نماز خواند و به کمک دکتر یدالله سحابی و جمعی از اهالی احمدآباد او را به خاک سپرد. آیت الله زنجانی در این باره می گوید: «به من اطلاع دادند که حال دکتر مصدق وخیم است، قصد کردم که از آن مرحوم عیادت کنم. البته گمان نمی کردم که این آخرین دیدار باشد. گفتند اجازه نمی دهند. گفتم اشکالی ندارد می رویم اگر اجازه ندادند برمیگردیم. با عجله به بیمارستان رفتیم. آن مرحوم در حالتی نبود که با من حرف بزند یا کسی را بشناسد. پزشکان امیدی نداشتند و به ناچار صحبت از کفن و دفن و مدفن او به میان آمد. من پیشنهاد کردم، اگر اتفاقی افتاد، جنازه را در بیمارستان غسل بدهیم و بی سر و صدا، شبانه در سر قبر آقا که مقبره امام جمعه اسبق تهران است، به خاک بسپاریم. این پیشنهاد دو علت داشت: یکی آنکه مرحوم مصدق با خاندان امامی خویشاوند بود و از جهت دفن، اشکالی پیش نمیآمد. دیگر اینکه سر قبر آقا وسط شهر بود و من میخواستم قبر دکتر مصدق در میان مردم باشد. بعد دکتر غلامحسین مصدق وصیت نامه را آورد و خواندیم، معلوم شد طبق وصیت، باید جنازه آن مرحوم در ابن بابویه در مزار شهدای سی تیر به خاک سپرده شود. البته اطلاع دارید که اجازه ندادند و رژیم شاه، حتی از مرده هم وحشت داشتند! بدین ترتیب در همان احمدآباد که تبعیدگاه او بود جنازه به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع جنازه و مراسم خاکسپاری حدود چهل پنجاه نفر بودند که بیشتر آنها خویشان و منسوبان آن مرحوم بودند از جمله دکتر [هدایت الله] متین دفتری. عده ای هم از دوستان و یاران و همرزمان دکتر مصدق حضور داشتند. مثلاً تا آنجا که به خاطر دارم مرحوم [سید باقر] کاظمی، مهندس [کاظم] حسیبی و دکتر [یدالله] سحابی بودند و همین دکتر سحابی دست ها را بالا زده بود و خاک می ریخت. مهندس [مهدی] بازرگان در آن تاریخ زندانی و گرفتار بودند.»
مجموعه نامه نگاریهایی بین آیت الله زنجانی و مصدق وجود دارد که تعدادی از آنها را حسین شاه حسینی به دست مصدق رسانده است. او در این باره می گوید: «نامه های [آیت الله] زنجانی به وسیله خود من به دست مصدق می رسید. در پیام تسلیتی که مرحوم آیت الله حاج سید رضا زنجانی پس از شهید شدن دکتر [سید حسین] فاطمی برای دکتر مصدق فرستادند... این نامه را به من دادند تا خدمت آقای دکتر مصدق ببرم. من به عنوان شخصی که جزو زارعین... دهات اطراف احمدآباد وانمود میشد، به آنجا رفتم و این نامه را به شادروان دکتر مصدق رساندم. طبق قرار قبلی که مرحوم حاج سید رضا زنجانی با شادروان مهندس احمد مصدق [فرزند دکتر مصدق] می گذاشت، من نامه را در باغ انگوری که در جنوب قلعه احمدآباد بود و دکتر مصدق برای قدم زدن به آنجا تشریف می آورند به ایشان می دادم. تا فردا صبح در دِه بعدی ساکن بودم و مجدداً می آمدم و پاسخ را می گرفتم.»
یادداشت فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا
آیت الله سید رضا موسوی فرید مشهور به آیت الله سید رضا زنجانی
مرگ تختی در نزدیکی احمدآباد!
خبرگزاری ایسنا / البرز: امروز 17 دی 99، پنجاه و سومین سالگرد مرگ دردناک جهان پهلوان غلامرضا تختی (1309 - 1346ش) صاحب 10 مدال ارزشمند جهانی در رشته کشتی است. مصادف با این رخداد حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه در خصوص سفر تختی به البرز (احمدآباد) در یادداشتی برای ایسنا نوشت:
تختی در اواخر عمر با گرایش به جبهه ملی، در صف مخالفان حکومت پهلوی قرار گرفت. از این منظر با آیت الله سید محمود طالقانی فقیه مبارز و نواندیش البرزی در یک سنگر بود. در عکس زیر که مربوط به سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است، آیت الله طالقانی در مسجد هدایت تهران با اهدای قرآن کریم از تلاش های اجتماعی تختی تقدیر کرد. این دو شخصیت که از علاقه مندان به دکتر محمد مصدق به شمار میروند، پس از درگذشت او در 14 اسفند 1345، بر مزار او در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز حاضر شدند. تختی در چهلم مصدق (بهار 1346) با وجود تهدیدات سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به احمدآباد آمد. در حالی که گروهی از کارگران کارخانجات نساجی مقدم با سازماندهی سرهنگ علی اکبر مولوی رییس بی رحم و مخوف ساواک تهران به آرامگاه مصدق آورده شده بودند تا ضد مصدق و به نفع محمد رضا شاه پهلوی شعار دهند.
در کارنامه سرهنگ مولوی که بعدها به درجه سرتیپی رسید، تصدی ریاست ساواک تهران، دستگیری دکتر سید حسین فاطمی وزیر امور خارجه کابینه مصدق، سخت گیری به دکتر مصدق در روستای احمدآباد، مشارکت در حمله به مدرسه فیضیه قم، کشتار مردم در واقعه 15 خرداد 1442، دستگیری شبانه امام خمینی در شهر قم و جاسوسی از بیوت مراجع تقلید شیعه دیده می شود. او در پنج اردیبهشت 1351 بر اثر سانحه سقوط هلی کوپتر کشته شد. بین آمدن جهان پهلوان تختی به احمدآباد و مرگش، فاصله چندانی نیست…
روزنامه پیام آشنا، سال هفتم، شماره 1767، شنبه 20دی 1399، صفحه 8
یادداشت فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا
_______________________________________________
تاریخ بخوانید و مراقب جابجایی خادم و خائن باشید...
امروز که رفتم سر وقت اینستاگرام، عکس نوشته فوق را دیدم. فراوان تعجب کردم. از متن ذیل عکس، معلوم است که نویسنده این چند خط، بهره ای از تاریخ معاصر کشورش ندارد. توصیه ام به جوانان دلسوز اهل رسانه در استان البرز این است که تاریخ معاصر ایران را به دقت و به روش تحلیلی بخوانند. مبادا به جهت علاقه به شهر و محل خود و بی خبری، فجایع تاریخی ایران عزیز همچون کودتای آمریکایی - انگلیسی 28مرداد 1332را فراموش کنند و ناخواسته چهره های دخیل در آن را قهرمان و پهلوان معرفی کنند. همین قدر عرض می کنم وقتی جشن میزبانی رسمی از شعبان جعفری (معروف به شعبان بی مخ) در کارخانجات نساجی مقدم شهر نظرآباد برگزار می شد، نخست وزیر قانونی مملکت یعنی دکتر محمد مصدق با طرح و توصیه سازمان اطلاعاتی و جاسوسی ایالات متحده آمریکا (سیا) در روستای احمدآباد شهرستان نظرآباد در تبعید و حصر بود. گروهی از چهره های ملی و مذهبی و ایران دوستان در زندان های حکومت پهلوی به سر می بردند و دکتر سید حسین فاطمی وزیر امور خارجه وقت به طرز وحشیانه ای تیرباران شده بود و... عبدالله مقدم (بنیانگذار کارخانجات نساجی مقدم) به عنوان یک بازرگان سیاسی، از حامیان کودتای 28مرداد بود و شعبان جعفری از عوامل اجرایی آن. جهت آگاهی تفصیلی و مستند در این باره، رجوع کنید به نوشته های پیشین بنده در کانال تلگرامی البرزپژوهی و صفحه اینستاگرامم.
حسین عسکری - 17 دی 1399
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
فُرروچو گُززینی، فعال فرهنگی و صنعتی ایتالیایی مقیم ایران درگذشت
3 شهریور 1399، 13:48 / کد خبر 5007125
فُرروچو گُززینی، فعال فرهنگی و صنعتی ایتالیایی که از مهندسان شرکت نساجی مقدم بود و سالیان عمرش را در نظرآباد استان البرز گذراند، روز شنبه اول شهریور 1399 در همین شهرستان درگذشت. به گزارش خبرنگار مهر، حسین عسکری، تاریخنگار و پژوهشگر و فعال فرهنگی با اعلام این خبر گفت: متأسفانه فُرروچو گُززینی، روز شنبه اول شهریور 1399 در شهر نظرآباد درگذشت. او از مهندسان ایتالیایی کارخانجات نساجی مقدّم در نظرآباد بود.وی افزود: گُززینی متولّد سال 1316 خورشیدی شهر تاریخی فلورانس ایتالیا و دانش آموخته کارشناسی حسابداری بود که در سال 1338 به همراه پدر و مادرش به شهر نظرآباد در استان البرز آمد. سال 1340 به استخدام کارخانجات نساجی مقدم درآمد و در سال 1376 بازنشسته شد. زنده یاد گُززینی مجوز نشر خاطرات و تصاویرش را به بنده واگذار کرده بود و امیدوارم به زودی این کتاب را آماده انتشار کنم.
عسکری ادامه داد: پس از مرگ پدرش مهندس آلدو گززینی، نخستین سرپرست تولید کارخانجات نساجی مقدم، یک دوره جایگزین او شد. مهندس گززینی سالهای طولانی با همسرش سرکار خانم سوسن ربانی در شهر نظرآباد زندگی کرد. او در اوایل جوانی و برای ازدواج با همسرش به دین مبین اسلام گروید. او با توجه به سالهای طولانی حضورش در ایران با فرهنگ ایرانی اسلامی آشنایی کامل پیدا کرده بود و زبان فارسی را بسیار عالی صحبت میکرد. سکونت طولانیاش در نظرآباد از او یک ایرانی تمام عیار ساخته بود. همچنین بسیار مهربان بود و راستگو. این تاریخنگار و پژوهشگر گفت: او دغدغههای جدی فرهنگی هم داشت و دلسوزانه در تألیف دو کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» و «بیداری دشت کهن» کمکم کرد و آرشیو خوبی از تصاویر قدیمی نظرآباد و مهندسان ایتالیایی را در اختیارم گذاشت. عسکری در پایان اشاره کرد: ایتالیاییها حضور جدی در توسعه نظرآباد داشتند، به همین دلیل عبدالله مقدم بنیانگذار شرکت نساجی مقدم در سال 1340 ش به جهت تقدیر از مهندسان ایتالیایی، یکی از خیابانهای نظرآباد را به نام ایتالیا نامگذاری کرد.
بنده و مرحوم فروچو گززینی، بهار 1397
عبدالله مقدم بنیانگذار شرکت نساجی مقدم در سال 1340ش به جهت تقدیر از مهندسان ایتالیایی، یکی از خیابانهای نظرآباد را به نام ایتالیا نامگذاری کرد
مهندس علی نقی خاموشی (نفر سوم از سمت چپ) از چهره های انقلابی متمایل به جمعیت موتلفه اسلامی است که در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مدیرعامل کارخانجات نساجی مقدم بود. فرروچو گززینی (نفر اول از سمت چپ) همیشه از دوره مدیریت خاموشی به نیکی یاد می کرد.
یادداشت مرحوم فرروچو گززینی به زبان ایتالیایی برای بنده، سال 1391ش
جای جیپ شعبان بیمخ هنوز بر در خانه مصدق باقی است
سهشنبه 28 مرداد 1399 / 01:12 / دستهبندی: البرز / کد خبر: 99052820415 / خبرنگار: 50022
ایسنا / البرز: امروز کودتای 25 تا 28 مرداد 1332، 67 ساله شد، کودتایی که در تهران به وقوع پیوست اما برخی آثار آن پس از سالها هنوز در البرز باقیست، مثل درب خانه ویران شده مصدق که بر اثر برخورد جیپ شعبان بی مخ خم شده یا خانهای که مصدق دوران حصر بعد از کودتا تا پایان عمر را در آن سپری کرد و البته مهمتر از همه جنازه مصدق که در همان خانه به امانت سپرده شده چون شاه گفته بود «زنده و مردهاش احمدآباد…» مصادف با این تاریخ، دکتر حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه در یادداشتی برای ایسنا، نوشت:
67 سال از کودتای آمریکایی، انگلیسی و پهلوی در روز 28 مرداد 1332 گذشت. کودتایی پیچیده که منجر به سقوط دولت قانونی ایران شد. محمدرضا شاه که از کشور گریخته بود بار دیگر برگشت و نیروهای ملی مذهبی با مشت آهنین حکومت پهلوی سرکوب، زندانی و یا منزوی شدند. دکتر محمد مصدق هم در یک دادگاه نظامی فرمایشی به سه سال زندان انفرادی در لشکر 2 زرهی محکوم شد. اخیراً بخش هایی از اسناد مربوط به کودتا از حالت طبقهبندی خارج شده و تعدادی از آنها در «وب سایت آرشیو امنیت ملی آمریکا» قابل مشاهده است. این اسناد به صراحت دخالت استعمار و استبداد در براندازی دولت مردمی ایران را تأیید میکند. پس از کودتا، 25 سال دیگر حکومت پهلوی ادامه پیدا کرد البته با کمک سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) و غلبه رویکردهای امنیتی و اطلاعاتی. حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در تحلیل کودتای 28 مرداد فرموده اند: «غربیها به او (محمدرضا شاه) کمک کردند تا بتواند یک حکومت ملی را سرنگون کند، غربیها خودشان مستقیماً در 28 مرداد حکومت مصدق را - که یک حکومت ملی بود، کاری به اعتقادات مصدق ندارم، بالاخره حکومت ملی بود - سرنگون کردند.» با جست و جو در منابع مکتوب و اسناد برجای مانده، می توان ردپاهایی از این کودتا را در استان البرز پی گرفت:
1. دکتر مصدق پس از گذراندن حبس انفرادی سه ساله، به جای این که آزاد شود از 13 مرداد 1335 تا 14 اسفند 1345 به روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد در استان البرز تبعید شد. تبعیدی رنجآور که مشمول آزارها و نظارتهای سخت گیرانه ساواک بود. این تبعید بر اساس اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا به تدبیر و توصیه سازمان جاسوسی آن کشور موسوم به «سیا» انجام شده بود.
2. نوچههای شعبان جعفری مشهور به بی مخ که پس از کودتا، عنوان «تاجبخش» را از شاه دریافت کرده بود، گاه و بیگاه با طراحی و هدایت ساواک در پوسته مردم به احمدآباد می آمدند و با شعارها و دشنام هایشان مصدق را آزار میدادند. پس از این فشارهای روانی بود که ساواک حلقه حصر را تنگ تر کرد به طوری که در اواخر تبعید منتهی به مرگ، مصدق برای دیدار با خانوادهاش نیز تحت فشار و تدابیر پیچیده امنیتی بود. او وصیت کرده بود در کنار مزار شهدای 30 تیر 1331 به خاک سپرده شود اما شاه اجازه نداد و پیکرش امانی در احمدآباد به خاک سپرده شد. از سال 1345 تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، این بار قبر مصدق در حلقه امنیتی ساواک قرار گرفته بود. اسناد برجای مانده نشان میدهد که چگونه نیروهای مخالف حکومت پهلوی در احمدآباد مورد آزار مأموران ساواک قرار گرفتهاند.
3. بازرگان سیاسی «عبدالله مقدم» بنیانگذار کارخانجات نساجی در شهر نظرآباد، مخالف دکتر مصدق بود و از نزدیکان به محافل قدرت و ثروت حکومت پهلوی به شمار می رفت. این تقابل مقدم با مصدق از اتاق بازرگانی ایران آغاز شده بود. همین مخالفتها، باعث شد که مقدم در سال های پس از کودتا، آشکارا و رسماً از شعبان جعفری (بیمخ) که از عوامل اجرایی کودتا به شمار می رفت دعوت کرده و از او در شهر نظرآباد بسان مقامات دولتی استقبال و پذیرایی کند. البته این دیدار، بازدیدهای مقدم و همکارانش از زورخانه شعبان را در پی داشت. بخشی از عکسهای یادگاری مقدم و شعبان در آرشیو آقای کریم توسلیان (دایرکننده نخستین عکاسی نظرآباد) قابل مشاهده است.
4. پس از کودتا، خانه مصدق در تهران تخریب شد و بخشی از آجرها و درب آن خانه به تبعیدگاه صاحب خانه منتقل شد. فرورفتگیهای این درب، حاصل برخورد شدید جیپ شعبان بی مخ با آن است. این درب آهنی، اثری مهم از کودتای 28 مرداد در استان البرز به شمار میرود. استیفن کینزر خبرنگار ارشد روزنامه نیویورک تایمز و نویسنده کتاب «همه مردان شاه» این درب را در احمدآباد دیده و درباره آن مطالبی نوشته است.
5. آیت الله محمد محمدی اشتهاردی (نویسنده و پژوهشگر البرزی) در سالهای پس از کودتا از سوی پاسگاه ژاندارمری اشتهارد بازداشت شد. اتهام او توزیع اعلامیه اعتراضی آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی دیگر عالم البرزی در محکومیت برگزاری جشن سالگرد کودتای 28 مرداد در اشتهارد بود.
در پایان پیشنهاد میشود قلعه تاریخی احمدآباد که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده با تدبیر هوشمندانه مسئولان کشوری و استانی به «موزه ملی مبارزه ایرانیان با استعمار و استبداد» تبدیل شود. موزه ای که در راستای اهداف انقلاب اسلامی است.
منابع: استیفن کینزر، همه مردان شاه، ترجمه شهریار خوّاجیان، ص 325؛ محمد مصدق، خاطرات و تألمات مصدق، ص 171؛ غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق، ص 148؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 349؛ همان نویسنده، علمای مجاهد استان البرز، ص 148؛ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای، 12/4/1395.
یادداشت فوق در وب سایت خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
حسین عسکری، «ردپای کودتا در البرز»، روزنامه پیام آشنا، ش 1672، سه شنبه 28 مرداد 1399، ص 8.
یادداشت فوق در روزنامه پیام آشنا
روزنامه روزان، شماره 4384، چهارشنبه 29 امرداد 1399، صفحه 2
اسناد منتشر شده در وب سایت آرشیو امنیت ملی آمریکا درباره کودتای 28 مرداد 1335
تبعید دکتر مصدق به احمدآباد در 13 مرداد 1335
تنهایی مصدق در تبعیدگاه احمدآباد
آرامگاه و تبعیدگاه مصدق در احمدآباد
روز 23 آبان 1340 محمد رضا شاه پهلوی به همراه فرح دیبا، دکتر علی امینی نخست وزیر، مهندس فریور وزیر صنایع و معادن، عطاالله خسروانی وزیر کار و سمیعی وزیر پست و تلگراف طی مراسمی کارخانجات نساجی مقدم را در نظرآباد افتتاح کرد.
قدردانی محمد رضا شاه پهلوی از شعبان جعفری
عبدالله مقدم بنیانگذار کارخانجات نساجی مقدم در شهر نظرآباد
قدردانی عبدالله مقدم از شعبان جعفری در کارخانجات نساجی مقدم شهر نظرآباد
آیت الله محمد محمدی اشتهاردی در کنار آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی
دربی آهنی در قلعه احمدآباد (آرامگاه و تبعیدگاه دکتر محمد مصدق) نگهداری می شود که اثری ارزشمند از کودتای امریکایی، انگلیسی و پهلوی 28 مرداد 1332 است. به هنگام کودتا، خانه دکتر مصدق در تهران ویران شد. این درب همان خانه است و همچنان فرورفتگیهای برخورد جیپ شعبان جعفری (بیمخ) از عوامل اجرایی کودتا در آن دیده میشود. مصدق از در پشتی خانه اش گریخت اما پس از سه سال زندان انفرادی، به دستور سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) به روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد در استان البرز تبعید شد. استیفن کینزر (خبرنگار ارشد روزنامه نیویورک تایمز و نویسنده کتاب همه مردان شاه) درباره این درب مطالبی نوشته است. روز جمعه 24مرداد 1399با آقای ابوالفتح تک روستا (آشپز وفادار قلعه احمدآباد) در کنار این اثر تاریخی، گفت و گویی جذاب داشتم که بخشی از آن را به مناسبت شصت و هفتمین سالگشت کودتای 28 مرداد ببینید. جهت آگاهی بیشتر درباره این اثر تاریخی رجوع کنید به مصاحبه ام با خبرگزاری مهر.
حسین عسکری - شب 28 مرداد 1399
ویدئو از: علی عسگری
ابوالفتح تک روستا آشپز قلعه احمدآباد در حال اشاره به تنها وسیله خانه تاراج شده دکتر مصدق در تهران که در روستای احمدآباد نگهداری می شود.
از احمدآباد تا کرونا
امروز از طریق رسانه ها مطلع شدم دکتر اسماعیل یزدی (متولد 1310ش) پدر دندان پزشکی نوین ایران بر اثر ویروس کرونا درگذشته است. دکتر یزدی که عضو شورای واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از برجستهترین جراحان فک در خاورمیانه بود، دو بار در سال های جوانی و در شرایط امنیتی برای معاینه دکتر محمد مصدق به روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز آمده بود . در تابستان 1385روایت خواندنی ایشان از این دیدارها را در مجله حافظ که به کوشش دکتر سید حسن امین منتشر می شد، خواندم. دکتر یزدی در آبان 1345 به احمدآباد آمده بود یعنی نزدیک چهار ماه پیش از مرگ مصدق. در آن روزها، آبسه ای در دهان، به شدت نخست وزیر تبعیدی را اذیت می کرد. دکتر یزدی سرطان سقف دهان مصدق را تشخیص داد. مدتی بعد، مصدق به جهت این درد در تهران مورد رادیوتراپی قرار گرفت اما فایده ای نداشت. دکتر یزدی بر این باور بود اگر مصدق را رادیوتراپی نمی کردند، شاید دو سه سالی بیشتر عمر می کرد. این پزشک متعهد همچنین در سال های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، داوطلبانه رزمندگان را درمان می کرد. روحش شاد.
حسین عسکری - 23 اسفند 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
عکس فوق، خانه دکتر محمد مصدق در تهران است که توسط عوامل میدانی کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد 1332 به این حال و روز افتاد. خانه ای که دکتر مصدق به جهت حفظ جانش از آن گریخت اما جانماز همسرش زهرا خانم دختر امام جمعه تهران در روزگار قاجار، در آنجا سوخت. در عکس فوق، شعارهای زنده باد شاه و مرگ بر مصدق بر دیوارهای خانه نخست وزیر دیده می شود. بعدها در دوره تبعید، مصدق درب این خانه را به روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز انتقال داد؛ نمی دانم چرا؟ اما چه تاریخی بر این دروازه گذشته؟ سفیران آمریکا و انگلیس و فرستاده های ویژه ای چون اورل هریمن برای تشویق مصدق بر تعدیل مواضع خود از آن عبور کرده اند. روز دیگر رجاله ها با فریاد مرگ بر مصدق بر آن کوفته اند؛ در همان زمان، جیپی به سرنشینی شعبان بی مخ این دروازه را درهم کوبیده، در حالی که مصدق از دیوار پشتی می گریخته است. فرورفتگی قسمت تحتانی این دروازه نیز احتمالاً یادگار آن برخورد است...
حسین عسکری - 14 اسفند 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
بازخوانی خاطرات یک خبرنگار خارجی از خانه دکتر مصدق