سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شیخ هادی نجم آبادی

بهاییتانجمن حجتیه

تیغ مشترک تز و آنتی تز علیه مشروطه خواهی ایرانیان

در سوّم شهریور 1391 در یادداشتی با عنوان «به نام تشیّع به کام بابیت و بهاییت» در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی، نسبت به هجمه مشترک تورج امینی (نویسنده بهایی) و سیّد مقداد نبوی رضوی (با نام مستعار مقداد روحانی) به هویت شیعی آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش، مربّی مشروطه و قرآن پژوه عقل گرای روزگار قاجار هشدار دادم. پس از انتشار این یادداشت، از طریق رایانامه دو نامه به امضای نبوی رضوی را دریافت کردم که در مجالی دیگر متن آنها را منتشر خواهم کرد. هویت سیاسی و مذهبی نبوی رضوی و چرایی گفتمان مشترک ایشان با تاریخ نگاری بهاییت به ویژه در تحلیل زندگی، زمانه و آرمان های شیخ هادی نجم آبادی برایم سوال بود تا اینگه با گفت و گوی مکتوب بین امینی و نبوی رضوی در فضای مجازی، هویت واقعی جریان هجمه به ایمان شیعی شیخ برایم روشن شد. عجیب نیست که دو جریان مخالف هم در مواجهه با مشروطه خواهی ایرانیان به یک گفتمان واحد رسیده اند. نمونه های این پدیده در تاریخ ایران و جهان فراوان است.

1. تورج امینی در دهم شهریور 1393 طی یادداشتی با عنوان «روایت حجّتیه از فعّالان اَزلی دوره قاجار» درباره یادداشت بنده در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی نوشته است: «روزی که در اینترنت دنبال مطلبی راجع به شیخ هادی نجم ‌آبادی می ‌گشتم، دیدم که در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی»، شخصی به نام حسین عسکری «هجمه سنگینی» علیه من و مقداد نبوی صورت داده بود. عسکری حرف‌ های بی‌ اساسی درباره من نوشته و ضمناً گفته بود که آقای [دکتر موسی فقیه] حقّانی اوّلین کسی بوده که بهائی بودن مرا کشف و برملا کرده است! این در حالی است که عسکری در مقاله‌ اش نوشته که من در سال 1385 درباره آقا شیخ هادی مقاله نوشته‌ام و توجّه نکرده که مکاتبات من و آقای  حقّانی در سال 1386 و 1387 رخ داده است. عسکری درباره نبوی به جزئیّات بیشتری پرداخته و مقالات او را که با نام مستعار منتشر شده، بررسی و به تصوّر خود نقد کرده بود. معلوم بود که عسکری تاریخ معاصر، و به ویژه مشروطه، را نفهمیده است.»

به نظر می رسد این ادّعاها به جهت خودشیفتگی و خودبسندگی نویسنده اش، ارزش پاسخ گویی ندارد. او در فراز دیگری از یادداشت خود درباره گفتمان مشترک خود و نبوی رضوی می نویسد: «حدود دو سال قبل، یکی از دوستان خبر داد که فردی به نام مقداد نبوی مقاله ‌ای در باره حاجی شیخ هادی نجم ‌آبادی نوشته و نظراتی مشابه آرای من را در فصل ‌نامه تاریخ معاصر ایران منتشر کرده است. بسیار تعجّب کردم زیرا می ‌دانستم که سردبیر این فصل ‌نامه، موسی حقّانی است. مقاله نبوی را خواندم و آن را محققانه یافتم زیرا معلوم بود که اطّلاعات وسیعی در باب علوم اسلامی و هم‌ چنین آئین بهائی دارد. افزون بر این، او به مآخذ و منابعی کمیاب دسترسی داشت که به بعضی از آنها دسترسی نداشتم... نبوی نسبتاً جوان است (متولّد 1355)، حافظه خوبی دارد، بسیار خوانده، و کوشا است. کتاب او را می توان نقطه عطفی در بازنگری تحوّلات عصر مشروطه دانست. آئین های بابی و بهائی، سرآغاز داستانی بودند که اکثر ایرانیان از آن بی خبر مانده اند. چون بهائیان از حضور در سپهر عمومی محروم بوده اند، روایت این تاریخ در حوزه عمومی "هم‌ مکتوم و هم مغشوش" مانده است.»

امینی با وجود نگاه مشترکش با نبوی رضوی در ضدّیت با جنبش مشروطه خواهی، با او مرزبندی هم می کند و درباره اعتقادات مذهبی نبوی رضوی می نویسد: «به نظرم مقداد نبوی رضوی به انجمن حجّتیّه دلبستگی دارد. تسلّط نِسبی او بر آثار بهائی و آشنایی اش با مطالعات اسلامی نشان می دهد که از اوایل جوانی با این آثار سر و کار داشته،  خصیصه ای که در میان اعضای انجمن حجّتیّه‌ دیده می شود.  افزون بر این، در این کتاب به بحثی کلامی و اعتقادی درباره ویژگی های "محمّد بن الحسن العسکری" در آثار سیّد باب می پردازد که یکی از مضامین محبوب اعضای انجمن حجّتیّه است. جالب این که نام "تورج امینی" در کتاب "تاریخ مکتوم"، پنهان و مکتوم می ماند! به احتمال قریب به یقین، نبوی ازلی نیست زیرا بعید است که در شرایط کنونی ایران، ازلیانِ نهان روِش در پی افشای هویت دینی واقعی ناموران ازلی برآیند.»

2. استاد اکبر ثبوت پژوهشگر تاریخ طی مقاله ای با عنوان «بهایی گری علیه مشروطه خواهی» در شماره 39 مجله مهرنامه، پاسخی مستدل به ادّعاهای نبوی رضوی و امینی داده است؛ مباحثی همانند پیوندهای بهاییان با محمّد علی شاه قاجار، هم آوایی بهاییان و مشروعه خواهان در تحلیل جنبش مشروطه، سخنان نجم آبادی در تخطئه باب و بابیان، تضاد گفته های باب و بابیان با معتقدات نجم آبادی به ویژه در زمینه خداشناسی و توحید. ایشان در فراز پایانی مقاله اش نوشته است: «طرف اصلی ما کسانی هستند که در چند جبهه و با دیدگاه های متضاد، یک هدف مشترک دارند و آن نیز مسخ چهره یکی از عظیم ترین جنبش های تاریخ ما است. کسانی که برخی از آنان در کنار ما هستند و می خواهند چهره این جنبش (مشروطیت) را مسخ و آن را لجن مال کنند تا به خواسته قلبی ولی ناگفته شان که تقویت و تحکیم پایه های استبداد و بهره وری از عنایات کارگزاران آن باشند برسند؛ و برخی دیگر که در آن سوی مرزها هستند و بلندگوهایی در این سوی دارند، می خواهند چهره این جنبش را مسخ و آن را به نفع فلان فرقه غیر اسلامی مصادره فرمایند و بفهمی نفهمی به همه حالی کنند که فرهنگ و سنّت اصیل و بومی ما، نمی توانسته جنبشی آزادی خواهانه و طالب عدالت را در درون خود پرورش دهد و سرنخ چنین جنبشی در دست مخالفان فرهنگ و سنّت اصیل بوده است. اینجاست که می بینیم آنچه در صد و اندی سال قبل روی داده – هم دستی فلان فرقه غیر اسلامی با مشروعه طلبان – به عنوان یک شوخی تاریخ و یک واقعیت تلخ، تکرار می شود.»

3. تورج امینی در دوم اسفند 1393 در «نامه سرگشاده به آقا مقدادخان نبوی رضوی»، شواهد دیگری از گرایش نویسنده کتاب تاریخ مکتوم به انجمن حجّتیه را آشکار کرده است. وی ضمن اشاره به «دکتر نادر فضلی» از چهره های اصلی انجمن حجّتیه نوشته است: «ما... هیچ ‌گاه از کار دکتر فضلی و اعوان و انصارش ناراحت نشدیم. حتّی از کار آن رفیق حجتیّه‌ ای که در میدان توحید می‌ آمد پیش ما و با هم ناهار و شام می خوردیم و گپ می‌ زدیم و صحبتی می ‌کردیم و پیش دکتر فضلی هم می ‌رفت و بعد به ما می ‌گفت که حجتیّه ‌ای نیست و دکتر فضلی را هم نمی ‌شناسد، ناراحت نشدیم!...با انجمن حجتیّه ‌ای که می ‌تَقَیُّهَد (= تقیّه می ‌نماید) و علیه ما می ‌تنفّسد (= تنفّس می‌ کند) و سر سفره می‌ تَپَپسُیَد (= پپسی مصادر شده بهائی ‌ها را مثل آب تصفیه شده، می ‌خورد)، رفاقت می ‌کنیم. بنابراین خیالتان راحت باشد. ما از کسی ناراحت نیستیم. حتّی از آقای موسی حقّانی هم دلخور نیستیم که یک روزهایی به ما طعنه‌ های استعماری/ سیاسی/ مذهبی/ اجتماعی/ بهداشتی می ‌زد و حالا مقاله‌ های شما را که همان حرف های ما است، چاپ می ‌کند. دنیا جای بسیار عجیب و غریب و کجی است. حالا تازه کجای کجی ‌اش را دیده ‌اید، خیلی جالب ‌تر و کج ‌تر خواهد شد. چه لگن ‌های خاسره‌ ای که بشکند، ای برادر جان.»

امینی در بخشی از نوشته اش به استاد ثبوت هم تاخته است: «ضمناً به جای این ‌که راجع به آقا شیخ هادی نجم ‌آبادی برای ما تفصیلات بنویسید و بخواهید برای ما اثبات کنید که حاجی چه جوری ازلی بوده، بروید این آقای اکبر ثبوت را هدایت کنید یا حداقل از ساحت قدس ربوبی برای ایشان طلب هدایت و مغفرت بفرمایید. ما هر چه دعا کردیم که ثبوت سقوط نکند، نشد که نشد. ما که می‌دانید اجر آدم ‌ها را ضایع نمی ‌سازیم. در مقاله خود‌مان نوشتیم که مقاله شما راجع به شیخ هادی بهتر از مال ما بوده است. دیگر این‌ همه طول و تفصیل نمی ‌خواست. ما که مثل برخی حضرات مورّخین از مرحله پرت نیستیم، آنهایی که اندکی پرت و یا کلاً پرتِ پرت ‌اند، باید مورد نقد قرار بگیرند.»

او در پایان نامه اش درباره ارتباط دکتر فضلی و نبوی رضوی آورده است: «ما حالا می‌ گوییم که گفتار و رفتار شما حجتیّه است، شما می‌فرمایید: نه نه نه نه نه. خداوند متعال بزرگ است. در آینده یکی خواهد آمد و ادّعای ما را تأیید و تفصیل خواهد کرد. ما همیشه با این حدس‌ ها و امیدها زندگی کرده ‌ایم. مقدادخان، شما حواستان باشد که یک جای خالی برای خودتان نگاه دارید. نه، دو تا، یکی هم برای دکتر فضلی. ببینید ما چقدر شما را دوست داشتیم و چند بار شما را نصیحت نمودیم. هیچ پدری در تاریخ اینقدر فرزندش را نصیحت نکرده است...در پایان آرزوی توفیق برای شما می‌ نماییم و از شما می‌ خواهیم تکبیر ابدع ابهای ما را خدمت جناب دکتر فضلی ابلاغ بفرمایید و از قول ما عرض بنمایید که زیاد نگران نباشند، سه قدم بیشتر به صبح نمانده است.»

4. نبوی رضوی در مقاله ای با عنوان «تاریخ مکتوم» در شماره 59 فصلنامه گفتگو (اسفند 1390) به طرز عجیبی بین «مثنوی خوانی» و «بابی گری» ارتباط برقرار کرده است: «نکته قابل توجّهی که باید آن را از نظر دور نداشت، استفاده بابیان (اَزلیان) و نیز بهاییان از کتاب مثنوی است. شیخ هادی نجم آبادی که خود از داعیان بابی بود، نظر خاصی به مثنوی داشت. میرزا عیسی نجم آبادی نوه دختری شیخ به این نکته اشاره کرده است: مرحوم آقا همیشه مثنوی می خواندند و هنگامی  که خسته می شدند، از یکی از فرزندان خود می خواستند برایشان مثنوی قرائت کند. ملک المتکلّمین، واعظ بابی به ظاهر مسلمان که در عصر مشروطه شهرت فراوانی یافت، به مثنوی دلبستگی فراوان داشت. ادوارد براون در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» از یک بابی کرمانی به نام فتح الله یاد کرده و به گونه ای نوشته که احتمال تاثیر مثنوی در بابی شدن او را به ذهن می آورد.»

از ویژگی های انجمن حجّتیه، مخالفت با فلسفه و عرفان کلاسیک است. به همین جهت، بدبینی نبوی رضوی به حکمت و عرفان مولویه را می توان یکی دیگر از شواهد گرایش او به انجمن حجّتیه دانست.

5. لیلا چمن خواه نویسنده کتاب «بهاییت و رژیم پهلوی» و مترجم کتاب «انشعابات و ادعاهای رهبری در بابیت» در چهارم مهر 1391 در یادداشتی با عنوان «نگاهی به مقاله تاریخ مکتوم» در وبلاگش - که اکنون مسدود است - درباره مقاله نبوی رضوی در فصلنامه گفتگو نوشته است: «مقاله در زمره یکی از بدیع ترین مقالاتی است که این اواخر خوانده ام... مقاله حاضر از آن دست تحقیقات بدیعی است که مثل کوه یخ تنها چند درصد از تحقیق یا تحقیقات انجام شده را نشانمان می دهد... معلوم است نویسنده اشراف کامل به موضوع و ادبیات دارد و به همین دلیل است که توانسته چند نکته را همزمان مطرح کند. نکاتی چون ازلی بودن بسیاری از مشروطه خواهان ایرانی، تاریخ نگاری ازلی جنبش مشروطیت توسط مستشرقینی چون ادوارد براون، مثنوی خوانی ازلیان، ردّیه های بابیان بر بهاییت و بالعکس و از این قبیل.»

چمن خواه وقتی از تقیّه بابیان و بهاییان سخن می گوید در پاورقی 1 بخش نخست مقاله اش می نویسد: «جناب آقای دکتر [نادر] فضلی بحث تقیّه را به این جانب یادآوری کردند که لازم است از ایشان قدردانی ویژه ای داشته باشم.» در این میانه، نسبت و ارتباط دکتر فضلی، نبوی رضوی و چمن خواه هم قابل تامّل است.

6. «نهان روشی» از ویژگی های اصلی شخصیت نبوی رضوی و دیگر وابستگان انجمن حجّتیه است. همسنگران تاکتیکی ­اش یعنی «تورج امینی» و «ایمان مطلق» هم بر این موضوع تاکید کرده­ اند. نبوی رضوی در واکنش به یادداشت وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی، در نامه 4 شهریور 1391 خطاب به بنده نوشته است: «درباره نام مستعار باید بگویم، «م. کریمی» نام مستعار من نیست این موضوع را می توانید از جناب حجّت­ الاسلام رضا غلامی که آن زمان مسئولیت ماهنامه زمانه را برعهده داشت، جویا شوید. اما «مقداد روحانی» من هستم. آیا صِرف استفاده از نام مستعار، دلیل مشکوک بودن است؟ آیا فکر نمی­ کنید دلیلی دیگر، در کار بوده که شاید شما از آن آگاه نبوده ­اید؟»

به خاطر دارم وقتی در سال 1392 از آقای دکتر محمّدعلی نجم ­آبادی از نوادگان شیخ هادی درباره پژوهشگرانی که درباره شیخ کار کرده­ اند پرسیدم. ایشان بلافاصله گفتند که مدّتی پیش دانشجویی به نام «روحانی» به مقبره شیخ آمده بود. او از علاقه­ مندان پر و پا قرص شیخ بود و می ­گفت که همه زندگی­ اش در عشق به شیخ می ­گذرد. دکتر نجم ­آبادی شماره تلفن این دانشجو را که به عنوان «روحانی» ذخیره کرده بود به من داد. بعدها دریافتم که «روحانی» همان «نبوی رضوی» است که توانسته بود با تقیّه (بخوانید نهان روشی)، به منابع و اسناد خاندان نجم آبادی دست یابد. او با فهرست گیری از نسخه ­های خطّی موجود در آرامگاه شیخ هادی، کتابی را در سال 1392 به نام خود به چاپ رساند. این کتاب به کوشش مجمع ذخائر اسلامی (قم) منتشر شده است. عجیب­ تر اینکه نبوی رضوی با جلب اعتماد دکتر افسانه نجم ­آبادی دیگر نواده شیخ هادی، توانست با عنوان «پژوهشگر تاریخ» به هیأت مشاوران «وب سایت دنیای زنان در عصر قاجار» راه یابد.

ایمان مطلق (نویسنده بهایی) در 7 اسفند 1393 در یادداشتی با عنوان «سیّد مقداد نبوی رضوی کیست؟»، برخلاف همکیش خود، بر این نظر است که نبوی رضوی، ازلی است: «سیّد مقداد رضوی نبوی، نمی تواند آن قدر جوان باشد و در چنین سن و سالی به چنین نتایجی رسیده باشد و حتماً ازلی هم نباشند! اینکه می گویم ازلی نباشند، مهم است، بنده برخلاف تورج امینی فکر می کنم که ایشان حجّتیه ای نیستند - و یا شاید هم باشند - اما مهمتر از حجّتیه ای بودن ایشان، من فکر می کنم که ایشان باید ازلی باشند، همگان می دانند که ازلی ها از همان اوّلی که تخمشان کاشته شد اهل تقیّه و پنهان کاری بوده اند و چون بت عیار هر لحظه به شکلی ظاهر می شوند، و اطلاعات ایشان و مراودات ایشان نیز بوی فرقه ازلیه را می دهد، اینکه ایرج افشار ایشان را می پذیرد اتّفاقی نیست، اینکه کتاب روزگاری که گذشت را برای معرفی انتخاب می کنند که برای صنعتی زاده کرمانی هم هست هم نمی تواند اتّفاقی باشد، و اینکه ایرج افشار به ایشان نشانی و تلفن دوستانش را هم می دهد و به من و شما نمی دهد هم همین طور و در نهایت توجّه ایشان به این دقیقه تاریخی نیز بی سبب نیست.»

7. مقاله نبوی رضوی درباره شیخ هادی با عنوان موهن «گرگ در لباس میش؛ بیگانه در لباس دوست» در 8 مهر 1391 در وبلاگی با عنوان «حرف ­های بی­ ربط» منتشر شده است. این وبلاگ به دلایل ذیل از پایگاه ­های اینترنتی وابسته به انجمن حجّتیه است: ضدیّت با فلسفه و عرفان، ترویج سنّی ستیزی، مخالفت با تقریب مذاهب اسلامی و وحدت شیعه و سنّی، اخباریگری، موضع­ گیری تند علیه ملاصدرا، مولوی، علامه طباطبایی، آیت ­الله جوادی آملی، علامه سیّد محمّدحسین فضل ­الله و...

نظرات خوانندگان، ذیلِ یادداشت پیش گفته نشان می ­دهد که نبوی رضوی مدیر این وبلاگ است و یا با نویسنده آن، ارتباط نزدیکی دارد. این نوشتار را با جمله­ ای از امام خمینی رحمت ­الله علیه درباره نقش مخرّب انجمن حجّتیه به پایان می­ برم. ایشان خطاب به فقهای شورای نگهبان قانون اساسی فرموده است: «حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجّتیه ­ای ها همه چیزتان را نابود کرده ­اند.»


نوشته شده در  شنبه 94/1/1ساعت  9:4 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست مطالب وبلاگ البرز پژوهی
کتاب «تاریخ هشتگرد» منتشر شد
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود پنج کتاب از حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]
 
<